جلسه ۵۳۵ – آیا امور اعتباری قابل شدت و ضعف هستند یا نه

بسم الله الرحمن الرحیم

و اما اینی که مرحوم کمپانی؟ره؟ثانیا فرمود که، و اما اگر تأکد در ناحیه بعث بوده باشد، ‌بعث امر اعتباری است و امور اعتباریه قابل تأکد و شدت نیستند. می‌‌گوییم این خیلی عجیب است. چرا نیستند؟ آیا مگر ما این واجبات مؤکده نداریم در شریعت؟ این مستحبات مؤکده نداریم؟ این مستحبات مؤکده با آن استحباب‌هایی که غیر مؤکده هستند فرق‌شان چیست؟ واجبات کبیره با آن واجبات صغیره، محرمات با آن محرمات صغیره فرق‌شان چیست؟

می‌‌گوییم آقای کمپانی! تعظیم و احترام از امور اعتباریه هست یا امر حقیقی است؟ بلااشکال امر اعتباری است. قوم یک اعتبار می‌‌کنند کلاه برداشتن را احترام به کسی، قوم دیگری اعتبار نمی‌کنند. پیش ما اهل علم اعتبار نیست که احترام بر شخص این است که عمامه‌ها را برداریم، بلکه او هتک حساب می‌‌شود. احترامش این است که پا شویم. این احترام هم مراتب دارد. یک کسی از مجلس وارد شد یک خورده پا شدید، ‌یا الله، این احترام است. نه، نصفه بلند شدید آن هم احترام است. بلند قامت پا شدید، یک دو قدم هم جلوتر رفتید آقا خیلی خوش آمدید، این هم احترام شدید است. اینها یک مرتبه هستند؟ یا همه‌شان شدت و ضعف دارند؟ شدت و ضعف اینها حقیقی است یا اعتباری است؟ بلااشکال اعتباری است. این چه حرفی است که امور اعتباری قابل شدت و ضعف نیستند و شدت و ضعف فقط در امور تکوینیه می‌‌شود؟!

اینکه شدت و ضعف در امور اعتباریه معقول نیست، اینها معقولی نیستند که، اینها امر اعتباری است. ممکن است شیئی را اعتبار بکنند شدید، ‌بعث شدید، یکی را نه ‌اعتبار بکنند بعث ضعیف؛ در یک فعلی بعث شدید اعتبار بکنند، در یک فعلی بعث ضعیف اعتبار بکنند. این دائر مدار اعتبار است.

پس این کلامی که مرحوم آخوند فرمود، اینجا اجتماع المثلین می‌‌شود و این اجتماع المثلین جواب داده شده است که نه، مثل سایر واجباتی می‌‌شود که آنجا دو تا ملاک است، نذر کرده، پدرش هم امر کرده که پسرم! عاق الوالدین می‌‌کنم تو را اگر نمازت را در وقتش نخواندی. امر کرده است، ‌این وجوبی که متعلق به صلاه فریضه است، وجوب مؤکدی است، ‌این اشکالی ندارد.

مرحوم آقا ضیاء هم یک حرف دیگری فرموده در این مقام که وجوبی که متعلق به کل است، او نمی‌تواند مؤکد بشود، بنائا بر اینکه اجزاء در او ملاک وجوب غیری هست، ‌آن وجوبی که متعلق به کل شده است، او نمی‌تواند مؤکد بشود. چونکه در کل، هم ملاکِ نفسیت هست و بما اینکه کل، عینُ الآحاد هستند و عین الاجزاء هستند خارجا و اجزاء‌ هم در او ملاک غیریت هست، ‌پس وجوبِ متعلَّق به کل، یک وجوبِ مؤکَّد می‌‌شود. این نمی‌شود. چرا؟ ایشان این گونه فرموده وجوب غیری رتبتا متأخر است از وجوب نفسی نمی شود،یعنی باید مولا اول امر نفسی را متعلق بکند به آن مجموع عده من الاشیاء، عده من الآحاد که به او ما اطلاق می‌‌کنیم. ‌البته بعد از اینکه امر متعلق شد به آن عده، ‌بعد از اطلاق امر کلیت و جزئیت موجود می‌‌شود. تا مادامی که امر روی این مجموع آحاد نرفته است، امر وحدانی ‌متعلق به این اجزاء نشده است، برای متعلق کلیت و برای آحاد جزئیت انتزاع نمی‌شود. ان شاء الله در بحث احکام وضعیه خواهیم گفت که کلیت، جزئیت، ‌شرطیت، اینها همه‌اش منتزع از تکلیف است. یعنی باید تکلیف متعلق بشود به مجموع عده، تا اینکه آحادش متصف به جزئیت بشود، خود آن عده متصف به کلیت بشود. پس تا مادامی که امر نفسی متعلق به آن مجموع عده نشده باشد، امر غیری ترشح نمی‌کند. چونکه امر غیری و وجوب غیری مترشح است از امر نفسی. چگونه که آب را کانّ کوزه ریخته‌اید، آب از آن کوزه ترشح می‌‌کند، کانّ وقتی که مولا وجوب را متعلق کرد به ذی‌المقدمه، ‌از آن وجوب نفسی یک وجوبی ترشح می‌‌کند که آن وجوب ترشحی که هست به دست شما می‌‌خورد و متعلق به دست شما می‌‌شود و می‌‌چسبد به دست شما، اینجا ‌این وجوب ترشحی می‌‌چسبد به مقدمه.

پس رتبه آن وجوب غیری رتبه معلول است و رتبه آن وجوب نفسی رتبه علت است. وقتی که این دو تا وجوب‌ها در رتبه با همدیگر مختلف شدند، کیف یُعقل آن وجوبی که متأخر رتبتا است، ‌وجوبی را که رتبتا سابق است او را مؤکد بکند؟ چیزی که متأخر است رتبتا، چگونه می‌‌شود آن وجوبی را که سابق است رتبتا، او را مؤکد بکند؟ این نمی‌شود.

چرا نمی‌شود، ‌همان دیگر وجهش را نفهمیدیم که چرا نمی‌شود.شما هم باید بگویید چرا نمی‌شود؟آن وجوبی که در زمان متأخر است از وجوب آخر، که عرض کردم اول ظهر نذری نداشت، وقتی که ظهر شد‌، صلاه ظهر بر او واجب بود، ‌بعد که خوابید نماز هم نخوانده بود، پا شد، نذر کرد که لله علیّ‌ من صلوات ظهر یا همین نماز ظهر امروز را در وقتش اتیان بکنم، ‌نذرش منعقد می‌‌شود یا نمی‌شود؟ این وجوب در زمان ثانی مؤکد می‌‌شود. اول که حدوث پیدا کرد، ‌در کلام مرحوم کمپانی هم بود که وجوب در زمان اول مؤکد نبود، استدامه که ملاک دیگری در فعل پیدا شد، می‌‌شود مؤکد.وقتی که یک وجوبی از وجوب دیگر متأخر بشود زمانا، ‌او وجوب را مؤکد می‌‌کند بقائا، در رتبه وقتی که متأخر بشود یعنی زمانا یکی هستند، ‌چونکه علت و معلول در زمان باید متحد بشوند.علت تامه با معلول باید در زمان متحد بشوند، و الا اگر در زمانی علت تامه موجود بشود، معلول در آن زمان موجود نشود، ما که خیلی اهلش نیستیم می‌‌گویند تفکیک المعلول از علت لازم می‌آید. پس علت با معلول باید در زمان متحد بشوند. فقط تقدم علت بر معلول تقدم رتبی است که مصحح دخول فاء بر معلول می‌‌شود که وُجد فوجد. پس وقتی که اینجور شد اینها در زمان متحد هستند. دو وجوبی که در زمان متحد هستند که یعنی مولا موقع جعل که جعل می‌‌کند، آن زمانی که آن وجوب نفسی موجود می‌‌شود همان زمان وجوب غیری موجود می‌‌شود. یک وجوب مؤکد جعل می‌‌کند.

‌پس در آن واحد لحاظ می‌‌کند کل را بآجزائها، بآحادها، که لحاظ می‌‌کند، یک وجوب مؤکدی جعل می‌‌کند چونکه دو تا ملاک در این است، ‌چه اشکال دارد؟

اما اینکه ایشان فرمود اول باید وجوب نفسی جعل بشود، ‌تنها جعل بشود، چونکه وجوب غیری ترشحی است، عرق می‌‌کند آن کوزه از آنجا در می‌آید این وجوب.

اینها خیالات است. چه وجوب ترشحی؟ وجوب، حکم مولا است. مولا اگر یک وجوب جعل کرده می‌‌شود یک وجوب، ‌دو تا جعل کرده، ‌دو وجوب، ‌مؤکد اعتبار کرده می‌‌شود مؤکد، ‌نکرده، هیچ. این وجوب ترشحی یعنی چه؟

اصلا در حکم، علت و معلول یعنی حکم نفسی علت بشود، ‌حکم غیری یعنی وجوب غیری معلول بشود، اینها سفسطه هستند. حکم، فعل مولا است و مولا که جعل می‌‌کند ‌حکم وجوب مؤکد را جعل می‌‌کند. چون که دو تا ملاک است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا