درس ۶۷۹ –

در روایات که مورد بررسى قرار دادیم در هنگام التفات خلل موجب بطلان است چون در روایت دارد فلیستأنف الصلاه، اطلاق مى­شود بر مواردى که تمام العمل تکرار می­شود و هم در جایى که بعض العمل، عمل از سر گرفته می­شود. روى این حساب حدیث لا تعاد مى­گوید: لا تعاد الصلاه الا من خمسه الطهور والوقت والقبله والرکوع والسجود یعنى در غیر این موارد خمسه در خللهاى دیگر صلاه را اعاده نکن یعنى از سر نگیر، ولکن این منحصر است به موارد خللى که مضى قبل از التفات باشد، آن خلل گذشته است. او را مى‏گوید اعاده نکن یعنى اغماض مى‏کند حدیث لا تعاد و مى‏گوید بر گذشته‏ها توجه نکن الا من خمس.

 و اما خللى که عند الالتفات موجود بوده باشد که در الان التفات موجود است، حدیث تعاد با این خلل موجود یا خلل موجود بعد ذلک کارى ندارد. این امر اول است که گفته شد. امر ثانى در ما نحن فیه این است: اگر عبارت عروه را ملاحظه کرده باشید ظاهر عبارت این است. انسان اگر نجاست را در ثوب و بدن در اثناء الصلاه ببیند ولکن مى‏داند که این نجاست قبل از صلاه نبود. آن وقتى که شروع به صلاه مى‏کرد این نجاست نبود. یا احتمال مى‏دهد که این نجاست قبلا نبوده است. و احتمال مى‏دهد این نجاست فعلا به ثوب و بدنش افتاده است. به حیث که هیچ یکى از اجزاء صلاه را با این خَبثَ اتیان نکرده. ایشان در اینصورت مى‏فرماید بر اینکه بله، نماز محکوم به صحت است، مى‏شورد آن دم را از بدنش و ثوبش یا غیر الدم را زایل کند، و نماز را اتمام مى‏کند.

 و اما فرض دیگرى، آن فرض دیگر این است که من مى‏دانم این نجاست قبل از صلاه نبود. و لکن مى‏دانم الان که من ملتفت شدم که چیزى نمى‏خوانم و قرائتى ندارم و ذکرى ندارم، الان نیفتاده است ، آنوقتى که من آن اجزاء را اتیان مى‏کردم آنوقت افتاده است، قبل از صلاه نبود یقینا. و لکن مى‏دانم حال الاشتغال به سائر الاجزاء، این دم افتاده است یا غیر دم افتاده است به ثوب و بدنم. ظاهر عبارت عروه این است که نماز باطل است. چونکه قید کرده است که احتمال بدهد این دم در آن حالى که قبل از صلاه نبود و در حالى که مشغول به اجزاء سابقه بود این دم بود یا فرض دیگر را مى­گویم که دم الان که افتاد مى‏بیند او را، در حالی که دیو چیزى نمى‏گفت و قرائت نمى­کرد، چونکه دم را دید و ایستاد. همین وقت افتاده است دم، الان افتاده است که چیزى نمى‏گفت. ظاهر عبارت ایشان این است. یعنى اگر در اجزاء سابقه هم باشد، در اجزاء نیفتاده. یعنى علم ندارد که در حال اشتغال به اجزاء افتاده. آنوقتى که الله اکبر گفت راى الله اکبر تمام شد بعد افتاد که چیزى نمى‏گفت. در عبارتش این است که احتمال مى‏دهد که اجزاى سابقه با این نجاست اتیان نشده، همین الان افتاده است. لعله شى‏ء اوقع علیک. اینجور مى‏فرماید طاب ثراه، این حمل صحیحه زراره  بر فرد نادر نیست ؟! این حمل فرد مطلق بر صحیحه زراره نیست؟! این کى مى‏شود که انسان احتمال بدهد هیچ چیزى نمى‏گفت، همین الان که دم را دید خوب قبلا قرائت مى‏کرد، یا قبلا ذکر مى‏گفت، کى مى‏شود انسان احتمال بدهد که این دم افتاده است به ثوبش، هیچ شیئى از این صلاه را با این دم ثوب و بدن اتیان نکرده است. این حمل بر فرد نادر است. این عادتا نمى‏شود. بدان جهت این عادتا دم ولو رطب است، تازه افتاده است، تازه یعنى من الان سوره توحید را مى‏خوانم. سوره را الحمد را مى‏خواندم باز آنوقت افتاده.

 عرض مى‏کنم بر اینکه ما باید اینجور ملتزم بشویم. بگوئیم: بر اینکه آن صحیحه ابى بصیر که آن یکى از دو روایت عمده در مقام بود، مدلول او این است که در حال صلاه دو رکعت خوانده، بعد در ثوبش جنابت دیده که قبلا ندیده بود. خوب معلوم است که این جنابت قبل از صلاه است. امام علیه السلام آنجا حکم فرمود بر اینکه یعید الصلاه، صلاتش را اعاده کند، آن به درد نمى‏خورد. یکى او بود. یکى هم این صحیحه زراره بود. او را که نمى‏شود حمل کرد به آن صورتى که مثلا در اجزاى سابقه افتاده، جنابت است، جنابت قبل از صلاه میشود، چونکه انسان در اثناء صلاه که محتلم نمى‏شود، خودش هم نفهمد. این یک امرى است غیر واقع، آن جنابت قبل از صلاه است، آنجا فرمود اعاده بکن.

 در صحیحه زراره هم یا موردش موردى است که قبل از صلاه است چونکه در ذیل دارد بر اینکه در حدیث دارد که اولش اینگونه سؤال مى‏کند که در ثوبم نجس بود، «حضرت الصلاه و نسیت فی ثوبى وقع شیئاً». وقت صلاه رسید، آن وقت صلاه را مى‏گوید، در وقت صلاه، تا مى‏آید این شقش را مى‏گوید که من دیدم نجس را در حال صلاه بودم. امام علیه السلام تفصیل داد که اگر قبل از صلاه شک نداشتى یعنى قبل از صلاه احتمال مى‏دهى لباست پاک بوده، اگر معنایش این است که مى‏دانى قبل از صلاه افتاده، نماز باطل. اگر نمى‏دانى قبل از صلاه افتاده، شاید الان افتاده، الان الان عرفى، نه در این آنى که اصلا فرض نادر است که انسان هیچ مشغول نشده، انسان احتمال بدهد الان افتاده باشد که هیچ مشغول نبود. بله، ممکن است دم بیفتد به ثوبش در حالى که مشغول به اجزاء صلاه نیست، در آن متخلل بیفتد. الحمد للله رب العالمین، یک نفس تازه مى‏کند که بقیه‏اش را بخواند، آن­وقت افتاده. ولکن بعد که پشت سرش را مى‏آورد اجزاى سابقه با نجس واقع می­شود، با نجاست ثوب و بدن. التفات بعد الوقوع مى‏شود عادتا بفطره او وجیزه. خصوصا با این­که امام تفصیل مى‏دهد اگر قبلا شک داشتى این گونه است، اگر رطب دیدى «لعله شیئا اوقع علیک» این است که قبلا نبوده، وقتى که صلاه را مشغول شدى افتاده است، ظاهر صحیحه این است. علاوه بر اینکه ظاهر صحیحه این است که بعد از صلاه افتاده است، اصلا حمل این صحیحه به آن صورتى که در متن عروه است.

دیدگاه مرحوم حکیم نسبت به مسأله

مرحوم حکیم (رح) گونه فرموده­اند: حمل او حمل بر فرد نادر است. و من هنا ما ملتزم مى‏شویم که نه، فرقى نمى‏کند که وقتى که در اثناء صلاه دید اگر بداند قبل از صلاه بوده نماز باطل است. و اما اگر قبل از صلاه را نداند، صلاتش محکوم به صحت است. ولو بداند که در عند الاشتغال به اجزاء سابقه افتاده است، این عیبى ندارد. صلاه صحیح است. چرا؟ به چه دلیل این را مى‏گوئیم؟ اولا صحیحه زراره این است. و اگر از این ظاهر هم صرفنظر کنیم خود آن اطلاقاتى که ما داشتیم که کسى نماز خوانده است در ثوب متنجس امام (ع) فرمود که اگر قبل از صلاه مى‏دانست بعد نماز خواند، اعاد الصلاه. و اگر آن نجاست سابقى را نمى‏دانست نمازش صحیح است. اطلاق دارد بر اینکه فرقى نمى‏کند بر اینکه این نجاست را قبل از صلاه نمى‏دانست نمازش صحیح است، نمازش تمام است، فرقى‏ نمى‏کند ما نحن فیه را هم مى‏گیرد. قبل از صلاه نمى‏دانستیم صلاه صحیح است. توجه کردید؟

اشکال حمل مطلقات به التفات به نجاست سابق بعد از نماز

 منتهى اشکال این است که در این مطلقات، ممکن است کسى بگوید این مطلقات ناظر است به آن صورتى که آن التفات به نجاست سابقى بعد الفراغ من الصلاه شده است. بعد الفراغ من الصلاه دید ثوبش نجس است یا بدنش نجس است. ولکن قبلا نمى‏دانست امام (ع) فرمود عیبى ندارد. اگر قبلا مى‏دانست نمازش باطل است.

پس در ما نحن فیه این مطلقات هم هست، ولکن عمده آن صحیحه زراره است که همان صورتى را مى‏گیرد که انسان بداند در اثناء صلاه افتاده است، آن در آن صورت هم مى‏گوید نماز صحیح است. لعله اوقع شیئا علیک. یعنى در حال صلاه افتاده، سابقا نبود.

 پس حکم کردن به این معنى به صحت اشکالى ندارد که بشورد و نمازش را تمام کند. این اجزایى که اتیان کرده با نجاست الثوب چونکه نمى‏دانست و قبل از صلاه هم نبوده است، آن عیب ندارد، معفو است، عفو شده است.

 خوب آن وقت یک کلام در این واقع مى‏شود که اجزایى که آن اجزا زیادتشان مبطل نیست، مثل تکبیره الاحرام نیست که زیادتش مبطل بوده باشد. مثل قرائه الحمد و السوره است، تکرار قرائت عیبى ندارد انسان قرائت را تکرار کند. خصوصا که قرائت را تمام نکرده، سوره حمد را تمام نکرده مى‏خواهد تکرار کند، دوباره بخواند. عیبى ندارد. منصوص هم هست.

 خوب بعد از اینکه حمد را، اواخر حمد بود، دید ثوبش نجس است، پس این حمد را با نجاست ثوب اتیان کرده است، با نجاست بدن، ثوبش را در همان حال شست، بدنش را شست، باید صلاه را تمام بکند. آن الحمد را متعین است بر اینکه تکرار کند چونکه تدارکش ممکن است. الحمد را مى‏تواند با آن طهارت ثوب اتیان کند. تدارکش لازم است یا نه؟ ظاهر صحیحه این است که تدارک لازم نیست، ثم اتمّ الصلاه، یعنى از آنجایى که ماندى نماز را تمام مى‏کنى. ظاهر صحیحه این است. بدان جهت تدارک آنى که، ولو وقت تدارک هم باقى مانده باشد این ظاهر صحیحه زراره این است که تدارک لازم نیست.

متحصل از عرایض ما این شد ملاک در بطلان علم به این است که در اثناء صلاه که نجس را دیده بداند قبل از صلاه بوده است.

 و اما آن وقتى که الله اکبر مى‏گفت، قبل از صلاه صدق نمى‏کند. حتى آن وقتى که الله اکبر را تمام نکرده بود نجس افتاد. این ظاهر صحیحه این است که قبل از صلاه یعنى قبل از شروع در صلاه. آن الله اکبر را وقتى که تمام کرد شروع در صلاه صدق مى­کند، چونکه اول تکبیر شروع به تکبیره شروع در صلاه است و ظاهر صحیحه این است که قبل از صلاه. متوجه شدید چه عرض کردم خدمت شما؟ نگوئید که این تا مادامى که الله اکبر نگفته است دخول در صلاه محقق نمى‏شود. ما هم مى‏گوئیم که تا مادامى که الله اکبر گفته نشده است دخول در صلاه محقق نمى‏شود. کما اینکه در حج هم همین گونه است، تا مادامى که لبیک تمام نشده است دخول در حج یا عمره محقق نمى‏شود. آن وقتى که تکبیر صحیح گفته شد تمام شد، قدر واجبش را، آنوقت دخول در حج و عمره است. آن­وقتى که الله اکبر نماز تمام شد آنوقت دخول در صلاه محقق است. بدان جهت الله را گفته مى‏خواهد این را قطع کند. عیبى ندارد. چونکه دخول در صلاه محقق نشده است. این را ما قبول داریم. ولکن ظاهر صحیحه زراره قبل از صلاه یعنى قبل از شروع الصلاه. نه قبل از دخول فى الصلاه، یعنى قبل از دخول فى الصلاه است. چونکه تکبیره الاحرام خودش از اجزاء صلاه است شروع به تکبیره شروع به صلاه است. بدان جهت حتى اگر بداند آن وقتى که شروع کرد اکبر را بگوید بعد از الله، آن­وقت افتاده. این ظاهرش عبارت از این است که نه، نمازش عیب ندارد. آنوقت مى‏ماند شما و قضاوت وجدان. آخه چه جور شد که اگر همزه الله را نگفته بود، یعنى بداند که این نجاست قبل از همزه الله اکبر را مى‏گفت موجود بود، نماز باطل است. در اثناء صلاه نجاست را دید، قبل از اینکه همزه الله را بگوید نجس بود ثوب و بدن. نماز باطل. آن همزه را هم که گفت بداند که نجس آنوقت افتاده. آنوقت ثوب و بدنش افتاده، این نماز صحیح. این چه جور مى‏شود؟ چه جور مى‏شود که قیاس نمى‏شود. مقتضاى دلیل این است. قبل از گفتن الله، قبل از شروع فى الصلاه است، آن­وقتى که شروع کرد به تکبیره الاحرام گفتن این شروع فى الصلاه است و مدلول صحیحه زراره این است که اگر در اثناء صلاه فهمید که آن نجاست قبل از صلاتى است، او باطل است. صحیحه ابى بصیر هم به این دلالت کرد. و اما اگر این را نفهمیده باشد صلاتش صحیح است. مقتضایش همین است که ذکر کردیم خدمت شما. بدان جهت اینهم امرینى که بنا بود آن را ذکر بکنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا