درس ۷۵۰- حکم خوردن و خوراندن مسکرات و سائر اعیان نجس و متنجس به اطفال
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:حکم خوردن و خوراندن مسکرات واعیان نجسه به اطفال
مسأله ۳۳: « لا یجوز سقی المسکرات للأطفال، بل یجب ردعهم ، وکذا سائر الأعیان النجسه إذا کانت مضره لهم،بل مطلقاّ وأمّا المتنجسات فإن کان التنجّس من جهه کون أیدیهم نجسه فالظاهر عدم البأس به ، وإن کان من جهه تنجّس سابق فالأقوى جواز التسبّب لأ کلهم ، وإن کان الأحوط ترکه ، وأمّا ردعهم عن الأکل أو الشرب مع عدم التسبّب فلا یجب من غیر إشکال ».
این که صاحب عروه در عروه فرموده است آن طعامى که متنجس مىشود به مباشرت ایدی الصبیان، آن عیبى ندارد. چون غالبا بچهها اینجور است در عربستان اینها را تطهیر نمىکنند. چون که هر ساعت تطهیر کنند الان تطهیر کند یک پنج دقیقه دیگر خواهد رفت خودش را نجس خواهد کرد، بول خواهد کرد. بدان جهت آنها را به حال خودشان ول مىکنند. خوب طعام پاکى که مىگذارد پدر و مادر جلوى او، او به مباشرت ایدیش نجس مىشود و نجس مىخوردند. گفته است این اشکال ندارد. این کانّ قطعا اشکال ندارد. چون که مسأله سیره متشرعه هم هست، سیره در آن جاها همین جور است که اینها را هر کس دیده است مىداند.
و آن جایى که طعام قبلا متنجس بود، یعنی اینکه مادر آش پخته بود، دستش اتفاقا چاقو برید خونش چکید بر این آش، این حیفش مىآید، نصف روز زحمت کشیده است این آش را بیرون بریزد. مىگوید بچهها را مىدهیم مىخورند. بچهها هم پاک هستند. فرض مىکنیم که مثلا پاک هستند. مىگوید که این، اقوی این است که این هم عیبى ندارد ولو احتیاط مىکند صاحب عروه ولکن احتیاط، گفتیم دلیلى بر حرمت اینجور تسبیبى نداریم. این جا که یک مسأله صبیان رسید یک مطلبى را بگویم جایش هست. در این صبیان مسأله صبیان این از باب حرمت التسبیب حرام نیست. انسان کارى را بکند که آن حرام صبى مرتکب بشود. چون که صبى تکلیفى ندارد بدان جهت حرمتى براى این تسبیب نیست. ولکن ربما بر تسبیب عنوان آخرى منطبق مىشود که از آن ناحیه حرام مىشود طعامى است نجس شده است. ولکن طعام نجسى است که هر کس بخورد متضرر مىشود، ضرر مىرساند به صحتش. این را به صبى نمىتواند بخوراند. اگر ضررى در این بوده باشد به صبى نمىتواند این را بخوراند. چرا؟ چون که اضرار صبى در بدنش یا در خلقش این جایز نیست. از محرمات است. بلکه اگر خود صبى موجب شود متضرر بشود، وضررش مستند به ولیش هم نباشدمثل اینکه یک چیزى را مىخورد ضرر دارد مثل اینکه،خاک مىخورد که بر صحتش ضرر دارد ویا عملى را مرتکب مىشود که بر خلقش ضرر دارد. مثلا فرض کنید بچهاى است نفهم،دزدى مىکند.در این صورت اصل بر این اولیاء او این است که او را ردع و منع کنندواین واجب است. در جایى که عملى را صبى مرتکب مىشود که ضرر در بدنش دارد یا ضررى دارد بر خلقش. در این صورت این بر ولى واجب است خودش اضرار نکند و اگر صبى خودش متضرر مىشود جهلا،او مع العلم باید جلوش را بگیرد. این استفاده شده است ، اینى که مىگویم اضرار بر صبى باید جلوش را بگیرد، خودش نمىتواند چیزى که مضر بر بدن صبى است به صبى بدهد این استفاده شده است از روایاتى که وارد شده است بر حق الاولاد على الاولیاء و روایاتى که وارد شده است در حق الحضانه. که حق حضانت هم همین است که حفظ کند صبى را.در صحیحه حماد بن عثمان است، امام صادق سلام الله علیه مىفرماید، ام حق الحضانه دارد، که ام حضانت دارد چون که خداوند مىفرماید بر این که «لاَ تُضَارَّ وَالِدَهٌ بِوَلَدِهَا وَ لاَ مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ»، (مولود له همان پدر است) ولده. از این استدلال فهمیده مىشود که هم خودش نمىتواند ضرر برساند و هم باید از ضرر تحفظ کند. حق الحضانه را تعلیل مىکند به این معنا که قال الله استشهاد مىفرماید و هکذا روایاتى که در این حق الحضانه و حق الاولاد و روایاتى که در تأدیب الاطفال وارد است که اولیاء باید اطفالشان را تأدیب کنند روایاتى که وارد شده است در الضرب و امثال ذلک از آنها استفاده مىشود که هم نمىتواند اولیاء چیزى را که مضر به اولاد است آنها را تسبیب کنند و اگر علاوه بر این که تسبیب جایز نیست،منع هم واجب است به آن بیانى که خدمت شما عرض شد. این خصوصیتى در صبى هست.
و اما در مثل فرض بفرمایید که طفل مکلف نیست به تکلیف، تسبیب از این جهت حرام نیست. از ناحیه این که حق حضانت دارد تأدیب واجب است حضانت واجب است براى طفل و از اولیاء حفظ آنها از ضرر به این عنوان این معنا لازم مىشود. یکى دیگر این بود که آن شخص مکلف در صورتى که آن حرام واقعى است درباره او هم حرام بوده باشد. در این صورت تسبیب حرام است والاّ در حق او حرمتى ندارد ولو اگر بداند حرام مىشود. ولکن چون مادامى که جاهل است حرمت واقعیه ندارد این علاوه بر این که على القاعده جایز است، منصوص هم هست. از امام علیه السلام مىپرسد شخصى است مىخواهد عاریه بدهد ثوبى را که خودش در او نماز نمىخواند به کسى که به عاریه مىخواهد بدهد. امام علیه السلام مىفرماید لا یعلمه. اعلام نکند چون که او اگر نماز بخواند، نمازش صحیح است. به آن بیانى که گفتیم. چون که او جاهل به نجاست است یا جاهل است بر این که این لباس غیر مأکول اللحم است. در این صورت حدیث لا تعاد صلات او را تصحیح مىکند ولو بداند نماز باطل است. ولکن تا مادامى که نمىداند صلاتش صحیح واقعى است.یکی مسأله تسبیب الى الحرام است ودیگری مسأله ثانیه است که اعلام الجاهل بود،ما دلیل نداریم که جاهل را انسان اعلام بکند آنى که تو مرتکب مىشوى حرام واقعى است، فلان عنوان را دارد، این معنا واجب نیست. علاوه بر این که دلیل ندارد در بعضى موارد دلیل بر جواز هم دارد. در آن صحیحه مىفرماید بر این که امام علیه السلام غسل مىکرد، غسل جنابت خوب حکم وضعى است که مخالفت او موجب بطلان صلاه است. در آنجا این طور دارد که در صحیحه عبد الله ابن سنان بود در باب چهل و هفت از ابواب النجاسات روایت دومى، « وَ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ» روایت صحیحه است « عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: اغْتَسَلَ أَبِی مِنَ الْجَنَابَهِ »، پدر من از جنابت غسل کرد « فَقِیلَ لَهُ »، براى پدرم اینجور گفتیم که « قَدْ أَبْقَیْتَ لُمْعَهً فِی ظَهْرِکَ لَمْ یُصِبْهَا الْمَاءُ فَقَالَ لَهُ مَا کَانَ عَلَیْکَ لَوْ سَکَتَّ- ثُمَّ مَسَحَ تِلْکَ اللُّمْعَهَ بِیَدِهِ». یک تکه در پشتت مانده است که اصلا آنجا آب نمانده است. که به آن تکه آب نرسیده است. پدرم به او گفت: اگرنمىگفتى چه مىشد بر تو؟ یعنى تکلیف ما را زیاد کردى. ثُمَّ مَسَحَ تِلْکَ اللُّمْعَهَ بِیَدِهِ واین تکلیف نه این که قول آن گوینده را حجت میکرد بلکه سابقا گفتیم چون که گفتن او موجب شک مىشود، قبل الفراغ هم هست چون که غسل در او فوریت شرط نیست. ترتیب هم ما بین یمین و یسار معتبر نیست این شک قبل الفراغ است بدان جهت باید اعتنا کند. بشوید او را. ما کان علیک لو سکت ثم مسح تلک اللمعه بیده علاوه بر این که منصوص است در بعضى موارد مقتضی قاعده هم این است که اعلام وجوبى ندارد این حرفهاى ما بود.