درس ۷۶۴ – حکم التفات به نجس بودن ثوب و بدن در اثناء نماز
«وإن التفت فی أثناء الصلاه فإن علم سبقها وأن بعض صلاته وقع مع النجاسه بطلت مع سعه الوقت للإعاده، وإن کان الأحوط الإتمام ثمَّ الإعاده ، ومع ضیق الوقت إن أمکن التطهیر أو التبدیل وهو فی الصلاه من غیر لزوم المنافی فلیفعل ذلک ویتم ، وکانت صحیحه ، وإن لم یمکن أتمها وکانت صحیحه ، وإن علم حدوثها فی الأثناء مع عدم إتیان شیء من أجزائها مع النجاسه أو علم بها وشک فی أنها کانت سابقاً أو حدثت فعلاً فمع سعه الوقت وإمکان التطهیر أو التبدیل یتمّها بعدهما ، ومع عدم الإمکان یستأنف ، ومع ضیق الوقت یتمّها مع النجاسه ولا شیء علیه ، وأما إذا کان ناسیاً فالأقوى وجوب الإعاده أو القضاء مطلقاً ، سواء تذکر بعد الصلاه أو فی أثنائها ، أمکن التطهیر أو التبدیل أم لا ».
رسیدیم به این تکه دیگر که در عروه مىفرماید. مىفرماید و لکن اگر مکلف نمازى را خواند در ثوب و در بدن و در اثناء الصلاه ملتفت شد که ثوب و بدنش نجس است. نماز را خواند یا نماز را که مىخواند در اثناء ملتفت شد که بدنش نجس است یا فرض کنید ثوبش نجس است.
تارهً آن نجاستى را که در ثوب و بدن دیده، مىداند که این نجاست تازه حادث نشده در اثناء الصلاه. این قبل از صلاه هم بود. این همان نجاستى که قبل از صلاه هم بود. چونکه در اثناء الصلاه منى را دید، دیگر در صلاه که محتلم نشده است، مىداند که، این را که این گونه مىگویم در روایات ببینید مورد روایات کجاست. در اثناء صلات جنابت را در ثوبش دید، منى را دید. مىداند که از قبل است. ایشان مىفرماید در این صورتى که ثوبش را نجس دیده است و وقتش هم وسیع است، نماز را باید اعاده کند، از سر بگیرد. در صورتى که مىداند من قبل است و وقت است براى صلاتى که هست، یعنى وقت سعه دارد، مىتواند نماز را بهم بزند در ثوب طاهر یا بدن طاهر نماز بخواند باید نماز را اعاده بکند.
و اما اگر احتمال بدهد که این نجاستى که در بدنش دیده و در ثوبش دیده، نجاستى است که قبل از صلاه نبود، همین تازه حادث شده است، در اثناء الصلاه حادث شده است. ایشان مىفرماید: اگر ممکن بوده باشد که همین در آن اثناء صلاه ثوبش را یا بدنش را تطهیر کند، یا ثوب را بیندازد. چونکه عبایش را دیده، ساتر عورت دارد، عبایش را بیندازد زمین. یا مثلا فرض کنید ساتر عورت دارد، در پیراهنش دید. پیراهنش را بکند بیندازد دور در اثناء الصلاه. یا نه. فقط یک لنگى بسته است آن لنگ را هم دید نجس است. و لکن پیشش آب است، مىتواند تطهیر بکند به نحوى که از قبله منحرف نشود، حرف هم نزند، اشاره عیبى ندارد، اشاره تکلم نیست. مثلا آنجا آب است، وقتى که دید خون است یا منى است یا چیز دیگر است، اشاره کند آن آب را بیاور. عیبى ندارد، اشاره تکلم نیست. آنى که در روایات داریم من تکلم فى صلاته هست. روى این اساس اگر اشاره ولو فایدهاش فایده تکلم باشد مبطل نیست. اگر مىتواند این را در اثناء تطهیر کند که منحرف از قبله نشود، قواطع صلاه را موجود نکند، نشستن در زمین آب را بردارد این قاطع صلاه نیست. قواطع صلاتى که ذکر کردم در جاى خودش، انحراف از قبله است، تکلم است، احداث حدث است، اینها هیچکدام را نمىکند. در اینصورت در همان اثناء صلاه این را تطهیر مىکند و آن بقیه اجزاء صلاتى را اتیان مىکند و صلاه را تکمیل مىکند. ولو وقت وسیع است، مىتواند نماز را قطع کند. نه. در صورتى که احتمال بدهد در اثناء صلاه حادث شده است، همین طور است. این را تطهیر مىکند و بقیه نماز را اتیان مىکند.
و اما طورى اگر بوده باشد که تطهیر و تبدیل ممکن نیست، الا به اتیان المبطلات، که باید نماز را باطل بکند. اینجاست که اگر ضیق وقت بوده باشد بنحوى که اگر برود تطهیر بکند وقت صلاه فوت مىشود. همین طور نماز را تمام مىکند. و اما اگر وقت وقت سعه داشته باشد، از نماز رفع ید مىکند، تطهیر مىکند، بعد نماز را از اول شروع مىکند. این حاصل مطلبى است که ایشان فرمود. اگر در آن نجسى را که در اثناء صلاه دیده است معلوم بشود از اول بوده است نمازش باطل است. در صورتى که فرض بفرمائید وقت سعه دارد. و اما در صورتى که احتمال مىدهد در صلاه حادث شده باشد، اگر امکان تطهیر داشته باشد در اثناء تطهیر مىکند و بقیه صلاه را اتیان مىکند. و الا اگر ضیق وقت باشد همین طور مىخواند و اگر ضیق وقت نباشد، سعه باشد، باید قطع کند نمازش را، ثوب و بدنش را تطهیر کند.
در آن صورتى هم که فهمید از اول نجس بوده است، ولکن وقت ضیق است، اگر دیگر بخواهد این را تطهیر کند نماز را شروع بکند، نماز وقتش فوت مىشود، همین طور میخواند که خواهیم گفت. یا عریانا یا در همان حال مسألهاش مىخواند، داخل مسأله مضطر على الصلاه فى النجس میشود.
این که در صاحب عروه فرموده است، این قول جماعتى است در مسأله. جماعتى از فقها در مسأله همین تفصیل را دادهاند. ولکن مشهور از فقهاء فرقى نمىگذارند مابین آنجایى که نجس را در اثناء الصلاه ببیند، بداند که این از قبل است، یا احتمال بدهد یا بداند که تازه حادث شده است. فرقى نمىگذارند.
در تمام این دو صورت مىگویند در اثناء صلاه اگر تطهیرش ممکن بوده باشد تطهیر مىکند و بقیه نماز را اتیان مىکند. فرق مابین مسلک مشهور و مسلکى که صاحب عروه فتوى داده که مسلکِ جماعتى از فقهاء است، اینه، در آنجایى که مىداند نجس من قبل است و بعض الصلاتى که اتیان کرده در ثوب نجس یا بدن نجس واقع شده، این جماعت و این صاحب عروه خدا رحمتش کند، مىگوید در این صورت در سعه وقت نماز، باطل است، باید بشورد و تطهیر کند و نماز را بخواند. و لکن مشهور مىگویند که اگر تطهیرش در اثناء صلاه ممکن است مثل آن صورتى است که احتمال بدهد نجاست در اثناء صلاه حادث شده است، تطهیر مىکند و نماز را تمام مىکند. اینکه در حاشیه عروه مىبینید که تعلیقه زدهاند، حاشیه زدهاند که نه، احوط یا اقوى این است که همین جور تطهیر کند و نماز را تمام بکند، ثم احتیاطا آنهایى که نماز را اعاده کند بعد از شستن، همهاش ناشى از این فتوى مشهور است. چرا ایشان، صاحب عروه، با مشهور همراه نشده است در مسأله؟ چونکه در مسأله روایاتى هست مقتضاى آن روایات این است که نماز محکوم به بطلان است در صورتى که انسان بداند این نجاست در ثوب و بدن او من قبل بوده است. نجاسات اگر من قبل بوده است این نمازش محکوم به بطلان است و فایدهاى هم ندارد.
روایات یکى از اینها صحیحه ابى بصیر است. و عن على ابن ابراهیم عن محمد ابن عیسى عن یونس بن عبد الرحمن عن ابن مسکان عن ابى بصیر عن ابى عبد الله علیه السلام. بعضىها در سند این روایت اشکال مىفرمایند. مىگویند این روایت من حیث السند اشکال دارد. چونکه محمد بن عیسى بن عبید نقل مىکند این روایت را از کتاب یونس بن عبد الرحمن. و قمیین گفتهاند روایاتى را که محمد بن عیسى بن عبید از کتب یونس بن عبدالرحمن نقل کرده، لا یعمل بها، به آن روایات عمل نمىشود. بدان جهت قمیین تضعیف کردهاند، گفتیم یونس بن عبد الرحمن که از اجلاء است، معلوم است، محمد بن عیسى بن عبید مىتواند از یونس بن عبدالرحمن روایت نقل کند، بلکه راوى، کتبش هم هست، اگر حرف قمیین درست هم باشد،ضررى به صحت روایت نمىرسد.
روایاتى را محمد بن عیسى بن عبید نقل کرده است عن یونس بن عبد الرحمن ما به این روایت چون روایات دیگر هست به آنها اشاره خواهیم کرد در روایت صحیحه ابن بصیر چونکه یونس بن عبد الرحمن از اجلاء است. شک در تخصیص مىشود. تمام روایات معتبر است الا این روایات که از کتاب یونس بن عبدالرحمن نقل مىکند. نمىدانیم از کتاب یونس بن عبد الرحمن نقل مىکند یا نه؟ « عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی رَجُلٍ صَلَّى فِی ثَوْبٍ فِیهِ جَنَابَهٌ رَکْعَتَیْنِ» دو رکعت را خوانده است، هنوز از چهار رکعت دو رکعتش مىماند. «ثُمَّ عَلِمَ بِهِ». بعد از دو رکعت خواندن، یعنى بعض صلاه را خوانده متوجه شد مثلاً لباسش نجس است «قَالَ (ع) عَلَیْهِ أَنْ یَبْتَدِئَ الصَّلَاهَ» صلاه را از اول بگیر، چونکه این نجاستى است که از اول مىشود در اثناء حاصل نمىشود. « قَالَ (ع) وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ صَلَّى وَ فِی ثَوْبِهِ جَنَابَهٌ أَوْ دَمٌ حَتَّى فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ ثُمَّ عَلِمَ- قَالَ مَضَتْ صَلَاتُهُ وَ لَا شَیْءَ عَلَیْهِ.». بعد از صلاه اگر بفهمد اعاده ندارد، قبل از صلاه اگر بفهمد اعاده دارد.
بعضىها هم به این روایت صحیحه محمد ابن مسلم که روایت اولى است تمسک کردهاند. «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْعَلَاءِ بن زرین عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَرَى فِی ثَوْبِ أَخِیهِ دَماً وَ هُوَ یُصَلِّی- قَالَ لَا یُؤْذِنْهُ حَتَّى یَنْصَرِفَ». خوب معلوم میشود اگر اعلان بکند باید نمازش را اعاده کند. نه. این روایت دلالتى ندارد. چونکه اعلان نکند به جهت اینکه اگر اعلان بکنى او باید تطهیر بکند آن را در اثناء صلاه یا بیندازد ثوب را. این زحمت است براى او. شاید نهى از ایذان به جهت اینکه او را به کلفت نیندازد. بدان جهت این روایت اولى دلیل نمىشود. مىگوید من اعلام بکنم یا نه؟ امام علیه السلام مىگوید اعلام نکن. دو تا احتمال دارد. یک احتمالش این است اعلام بکند باید نماز را اعاده بکند. یک احتمال دیگر این است که نه، اعاده نماز لازم نیست، و لکن باید تطهیر کند. مثل قول مشهور. منتهى مىگوید لا یأذنه، (امام علیه السلام) نهى مىکند یعنى او را به کلفت نینداز که تطهیر بکند، بگذار نمازش را تمام بکند. بدان جهت استدلال به این روایت اولى استدلال درستى نیست بلا وجه است.