درس ۷۸۵- حکم صورت انحصار ثوب مصلی در نجس با امکان و عدم امکان نزع

مسأله ۴: « إذا انحصر ثوبه فی نجس‌فإن لم یمکن نزعه حال الصلاه لبرد أو نحوه صلّى فیه ولا یجب علیه الإعاده أو القضاء ، وإن تمکّن من نزعه ففی وجوب الصلاه فیه أو عاریاً ‌أو التخییر، وجوه ،‌الأقوى الأول ، والأحوط تکرار الصلاه‌ ».

 حکم صورت انحصار ثوب مصلی در نجس با امکان و عدم امکان نزع

سید(ره) در عروه مى‏فرمایداگر ثوب مصلى منحصر بوده باشد به ثوب نجس، و غیر از این ثوب نجس، ثوب آخرى ندارد. و متمکن در غسل آن ثوب هم نیست که آن ثوب را تطهیر کند و بعد نمازش را بخواند. و متمکن از نزعش هم نیست. نمى‏تواند این ثوب متنجس را نپوشد. لبردٍ و نحوه، چون که هوا خیلى سرد است و این ثوب عاصم او است از سرما. یا فرض دیگر هوا خیلى شدیدا گرم است و باد گرمی می­ورزد بحیث بدن را می­سوزاند این ثوب ثوب ضخیمی است ـ یعنی ثوب کلفتی ـ که منحصر است ثوبش به او، او هم نجس است حرارت به این باد سام مى‏سوزاند، شخص متمکن بر نزع این ثوب نیست. اینجا مى‏فرماید صلى فیه، در همان ثوب متنجس نمازش را بخوان و لا یجب علیه الاعاده و لا القضاء. آنى که اتیان کرده است، مجزى است. نه اعاده واجب است و نه قضا واجب است. قبل از این که این مسئله را توضیح دهیم یک مطلب که مربوط به این مسئله است متعرض می­شویم و آن مطلب این است که: مراد از این که متمکن از نزع نیست مراد این است که یعنى نمى‏تواند شارع نیست به آنهایی که به هر نحو ساتر ندارند یا شبیه ساتر ندارند وظیفه‏اش این است که همان لخت نماز بخواند. منتهى اگر جایى است که آنجا ناظر محترم او را می­بیند در این صورت وظیفه­اش این است که نشسته نماز مى‏خواند و به رکوع و سجدش ایماء مى‏کند در حال قیام چون اگر رکوع و سجد کند قبل و دُبر نمایان می­شود لذا براى رکوع و سجودش ایماء مى‏کند. و در جایى که معرضیت ناظر محترم است. دستش را می­گذارد روى قُبُلش، و یا نشستن دُبرش مستور است. نشسته نبود هم مستور مى‏شد دُبُر ولکن قُبل با دست متسور می­شود بدان جهت شارع فرموده است بنشیند نماز بخواند.

 و اما اگر در بیابان باشد فقط حیوان وجود دارد و ناظر محترم نیستند. در این صورت قائما نماز مى‏خواند. و به رکوع و سجود ایما مى‏کند. یک مرتبه از ستر محقق مى‏شود با دستهایش که گذاشته است روى قُبُلش و دُبُر هم مستور است کما فى بعض الروایات. چون که دبر که عورت است همان مخرج است فقط. وقتى که یک شخصى یک خورده هم چاق بود، عورتین مستور مى‏شود. کلام ما در مسأله این است. این کسى که ثوبش نجس است و نمى‏تواند او را تطهیر کند متمکن از نزع نیست چون هوا خیلی سرد است و موردی از این قبیل مثل اضطرار باید آن لباس را بپوشد این کلام ناظر المحترم را نمى‏گیرد. معناى این است که این متمکن از نزع نیست یعنى صلاه عورات را نمى‏تواند اتیان بکند چون که این ثوب را باید بپوشد. چرا؟ چون که سرما است یا آن باید شدید گرم است، در این فرض صاحب عروه مى‏فرماید بر این که یصلى، در همان ثوب نجس و لا یجب الاعاده و القضا. کلام در این تکه از مسأله در دو مقام واقع مى‏شود. مقام اول این است که وظیفه این شخص این است که‏ صلاه را باید در آن ثوب اتیان بکند. صلاه از گردن او ساقط نمى‏شود. مثل آن کسى که فاقد الطهور است، فاقد الماء و التراب است که قول صحیح این است که صلاه از او ساقط است دیگر نمى‏تواند وضو یا غسل کند و نمى‏تواند تیمم بکند. نه خاکى هست، نه آبى هست. او فرض صلاه از او ساقط است. این مثل او نیست. کسى که متمکن از ثوب طاهر نیست که بپوشد در صلاه و متمکن از ستر عورات نیست که باید آن ثوب را بپوشد فرض صلاه از او ساقط نیست. باید صلاتش را در این ثوب اتیان کند. این یک مقام.

 مقام ثانى این است که اگر رفع اضطرار شد فى ما بعد، فى خارج الوقت او داخل الوقت رفع اضطرار شد، ثوب دیگرى پیدا کرد که او را زود از تنش بکند، این یکى را بپوشد. در این صورت براى این شخص نه قضا لازم است، نه اعاده. آن نمازى که در آن حال خوانده است، آن نمازش مجزى است. مثل آن کسى که صلاه را با تیمم صحیح خوانده است بعد متمکن از آب شد، بعد خروج الوقت یا داخل الوقت. چه طورى که بر او اعاده و قضا لازم نیست، بر این هم اعاده و قضا لازم نیست. این دو مقام است.

بررسی نماز در ثوب نجس در فرض انحصار و تعذر از بیرون آوردن

 فعلا امروز بحث ما در مقام اول است. عرض مى‏کنم این که تکلیفش این است که صلاه را در آن ثوب اتیان بکند، مکلف به او است از فقیهى نقل نشده است، نه در کتابى دیده شده است که ملتزم بشود که از این گونه مکلف که نمى‏تواند صلاه عاریاً را بخواند و نمى‏تواند صلاه را در ثوب طاهر بخواند، فرض صلاه از او ساقط است. مثل فاقد الطهورین، الماء و التراب. از فقیهى الى یومنا هذا نقل نشده است، بعد از این هم نقل شود الله یعلم.

بررسی ادله و مستندات مسأله

دلیل مسئله این است که از هیچ خلاف آن نقل نشده بلکه دلیل بر این که این مکلف باید صلاه را در ثوب نجس بخواند و شاید مستند علما و اصحاب هم که ملتزم شده‏اند به تعیّن الصلاه فى هذا الثوب النجس همین‏ها باشد که ذکر مى‏کنیم. روایات در موارد متفرقه وارد است که از آن روایات موارد متفرقه مى‏فهمیم که وظیفه در ما نحن فیه صلاه فى هذا الثوب است.

رویات وارد در باب قرح و جرح

از آن موارد متفرقه آن روایاتى است که در باب «من به الجرح و القرح»، که برایش زحمت دارد تطهیر موضع الجرح یا ممکن نیست تطهیر موضع الجرح، برایش زحمت دارد ثوب را در هر ساعت، در هر وقت نماز بشوید این برایش زحمت دارد شارع فرموده است که صلاه را صاحب القروح و الجروح که بر او این معنا مشقت است تطهیر در همان ثوب بخواند. با همان بدن نجس. در آن جایى که تطهیر ثوب ممکن است ولکن زحمت دارد، شارع تجویز فرموده است که با آن بدن نجس و ثوب نجس نماز بخواند مقام اولى است، در ما نحن فیه فرض این است که متمکن بر تطهیر نیست حتى بر متمکن بر صلاه عورات هم نیست.

روایات وارد در سلس المبطون

یکى هم یک دسته از روایات آن روایاتى است که در باب من به السلس و البطن وارد است. کسى که سلس البول دارد. و مرتب از او بول خارج مى‏شود. نمی­تواند صلات را  با طهارت البدن و با وضوئى که بعدش بول خارج نشده است اتیان کند. شارع آنجا فرموده است آن وقتى که شخص وضو گرفت، آن قطراتى که خارج مى‏شود از او، آنها ناقض وضو نیستند. مادامى که بول حسابى که دیگران مى‏کند، نکند و تا مادامى که بولی که وضو را مى‏شکند آن کار را نکند، آن قطرات خارجه ناقذ وضو نیست. طهارت از حدثش از آن ناحیه درست شد. و اما طهارت بدنش، خوب بول که خارج مى‏شود، بول که نجس است. شارع فرموده با بدن نجس نماز بخوان. پس در جایى که در بطن و سلس است، شارع با بدن نجس فرموده است که نماز بخوان. چون که مضطر است. در ما نحن فیه هم ثوب دیگر بالاتر از بدن نمى‏شود. مضطر است در ثوب نجس نماز بخواند اینجا هم باید بخواند. چه طور تقریب کردم. آنجا اینگونه نیست که انسان با ثوب نجس نماز مى‏خواند در سلس و من به البطن. این­طور نیست. در آنجا کسى که سلس دارد باید کیسه‏اى درست کند، در آن پنبه بگذارد و به ذکرش ببندد تا قطرات بول خارج مى‏شود به ثوبش اصابت نکند. آن جا حمل متنجس است. آن عیبى ندارد. حمل متنجس مبطل صلاه نیست. کلام در ثوب است. طهارت ثوب است.

 تقریب این­گونه شد که شارع آنجا وقتى که با بدن نجس حکم فرمود بر این که صلاه عیبى ندارد و باید صلاتت را بخوانى، داعى است که مبتلا به او شده‏اى، در ما نحن فیه هم همین گونه است. این مضطر است در ثوب نجس بخواند و شارع فرموده است در این که با این ثوب نجس بخواند.

روایات وارد در ثوب مربیه الولد

و هکذا روایات وارده، در ثوب مربیه الولد وارد است، که بچه کوچک را تربیت مى‏دهند و بچه مرتب خود را نجس می­کند و لباس مربیه نجس می­شود و یک یا دو لباس بیشتر ندارد مربیه آدم فقیرى است که ثوبش هم منحصر به یکى، دو تا است. چند دفعه بشوید؟ شارع فرموده است روزى یک دفعه بشوید. با همان ثوب نجس بخواند. تمام صلواتش را در صورتى که در روز یک دفعه بشوید.

و هکذا روایاتى که در ارتباط با افراد عریان وارد است. روایات متعدده‏اى است که در عارى وارد است. وقتى که شارع آن وقتى که انسان اصلا قادر به ثوب نیست، فرض صلاه را ساقط نکرد و امر کرد بر این که عارى باید صلاه را اتیان بکند به آن نحوى که در اول عرض کردم، خوب کسى که عارى ثوب دارد، دیگر اشتراط طهارت ثوب از اشتراط اصل الستر بالاتر نمى‏رود. چون که ستر در صلاه مفروض است، فرض است. آن ستر به ثوب. این دیگر بالاتر از او نمى‏شود. وقتى که متمکن از تطهیر ثوب نشد این بالاتر نمى‏شود از آن کسى که اصل ثوب را ندارد. شارع که صلاه را از او اسقاط نکرده است از این شخص هم اسقاط نکرده است. این­ها و العمده هذا الاخیر که مى‏گویم خدمت شما.

روایات وارد در خصوص مسأله

 روایاتى وارد شده است که در آن روایات امام علیه السلام حکم فرموده است، نسبت به آن کسى که ثوبش منحصر به نجس است و نمى‏تواند او را بشوید، نمى‏تواند ولو اینکه آب دارد ولکن نمى‏تواند بشوید. چون که هوا سرد است. شستن موقوف است بر این که ثوب را دربیاورد و بشوید و خشک کند بپوشد، هوا سرد است، فردا جنازه‏اش را باید حمل کنند به قبرستان. هوا خیلی سرد است. این روایات گفته است کسى که ثوبش منحصر به نجس است و نمى‏تواند او را بشوید. نمى‏تواند اعم است، یا آب نیست یا آب هست، ولکن نمى‏تواند بشوید. چون که شستن موقوف بر نزع است، و این شخصى که متمکن برنزع نیست نمى‏تواند او را بشوید. این روایات ما نحن فیه را شامل مى‏شود. چون که در ما نحن فیه فرض این است که این شخص متمکن از تطهیر نیست و متمکن از صلاه عُرات هم نیست. قدر متیقن از روایات کسى است که نه آب دارد که بشوید و نه هم ثوب را مى‏تواند دربیاورد از بدنش. آب هم بود نمى‏توانست بشوید. این قدر متیقن است. و در این قدر متیقن آن روایات معارض ندارد. در این قدر متیقنى که این ثوب را نمى‏تواند از بدنش دربیاورد مثل صلاه عرات بخواند، و نمى‏تواند آب هم ندارد که بشوید. آب هم ندارد این قدر متیقن از این روایات است که در این روایات در این قدر متیقن و در این جهتى که گفتیم هیچ معارضى ندارند. آن دو طایفه دو تا روایت است. یکى را مى‏خوانم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا