دروس خارج اصول سال ۱۴۰۰ الی ۱۴۰۱

 

مجموعه‌ای از جلسات درس خارج اصول فقه سال‌های ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱، از جلسه ۱ تا ۱۱۰، با تدریس ارزشمند استاد شیخ جعفر تبریزی.
برای دانلود صوت‌ها، در فایل صوتی روی سه نقطه کلیک کرده و سپس گزینه «دانلود» را انتخاب نمایید.

  • جلسه ۱: موضوع علوم

    دأب قوم بر این بوده است کتابی را که در علمی ‌تألیف می‌کرده‌اند برای آن کتاب یک مقدمه‌ای ذکر می‌کردند. و در آن مقدمه اموری را ذکر می‌کردند که آن امور از مسائل آن علم نیست و لکن ارتباط دارد آن امور با مسائل العلم. و این منوال در تألیف کتب اصولیه هم همین نحو بود. کسی که در علم الاصول کتابی را تألیف می‌کرد مقدمه‌ای را برای آن قرار می‌داد، اموری را در آن مقدمه بیان می‌کرد که آن…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۲ – مراد از واسطه ی در عروض

    ایشان با این جمله خواسته است شبهه‌ای را که در مقام است و آن شبهه در اکثر کلمات عنوان شده است از اصولیین و غیر الاصولیین حتی در کتب معقول عنوان شده است، خواسته است آن شبهه را دفع کند. آن شبهه چیست؟ این حضرات معروف ما بین اینها این بود که می‌گفتند عارض بر شیئی یعنی اونی که حمل بر شیئی می‌شود یا اصلا در این حمل واسطه‌ای نیست، ‌اصلا واسطه‌ای نیست، ‌مثل بعض محمولاتی که حمل می‌شود بر…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۳ – اشکال استاد نسبت به تعریف مشهور از موضوع علم اصول

    این‌گونه که مشهور تقسیم کرده‌اند لازمه‌اش این است که مسائل علومی که در کتب علوم مدون است، اشکال این است که آنها مسائل آن علم نبوده باشند، چرا؟ با این توضیح روشن می‌شود مثلا ما در علم نحو بحث می‌کنیم که الفاعل مرفوع، رفع حمل می‌شود به فاعل. ‌موضوع علم نحو هم ‌کلمه است. رفع حمل می‌شود بر کلمه بواسطه فاعل، که فاعل اخص از کلمه است چیست؟ اخص از کلمه است دیگر. وقتی که اخص از کلمه شد بحث…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۴ – غرض از تدوین، عامل تمایز در علوم

    مسائل العلم یک محمولات دارد یک موضوعات، و چیز دیگر ندارد. بله یک جامع دارند ولکن اینها ما بالعرض هستند. بالاخره کل ما بالعرض ینتهی الی ما بالذات. جامع ما بین محمولات بر می‌گردد به جامع ما بین الموضوعات. پس آن غرضی که در علم هست از آن جامع ما بین الموضوعات حاصل می‌شود، الواحد که غرض در علوم است، لا یصدر الا عن واحدٍ، آن عرضی که باید منتهی بشود به جامع ما بین الموضوعات. گفته‌اند که مرحوم آخوند…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۵ – مراد از تداخل مسائل دو علم

    گفتیم که از تدوین هر علمی یک غرض وجود دارد، غرض از علم نحو حفظ لسان عن الخطاء و غرض از علم اصول استنباط حکم شرعی و بعد مرحوم آخوند می‌گوید: ممکن است دو تا علم در تمام مسائل تداخل کند، یعنی دو علم یک مسائل داشته باشند که هر یک از مسائل تارهً در ان علم بحث می‌شود و اخری در علم دیگر، چون هر یک از علوم غرض جداگانه دارند. مراد از اینکه مسائل دو علم تداخل می‌کنند،…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۶ – فرق بین جامع ذاتی و جامع عنوانی

    نسبت به مسائل هر علمی هر مسئله‌ای یک غرضی دارد که مسئله فاعل مرفوع غرضش غیر از مفعول منصوب است، لذا در این صورت باید یک جامع اعتباری که از او تعبیر به واحد عنوانی تعبیر می‌شود در نظر گرفت. مثل اینکه می‌گوییم، الموجود تحت هذه القبه، هم بر حرف زدن من منطبق است، هم بر جالس تحت قبه شما، جلوس شما هم موجود تحت هذه القبه است، تکلم من هم تحت هذه القبه ‌است. و حال آن‌که ما بین…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۷ – انطباق جامع عنوانی بر مصادیق متعدد در تعریف صاحب کفایه

    عرض کردیم بر هر مسأله‌ای از مسائل العلم ثمره خاصه‌ای و غرض خاصی مترتب است که آن ثمره خاصه و غرض خاص بر مسأله اخری از مسائل العلم مترتب نمی‌شود. مثلا التمکن علی حفظ اللسان عن الخطأ عند التکلم بالفاعل این تمکن مترتب است بر علم به مسأله کل فاعل مرفوع فقط و این ثمره بر مسأله اخری از این علم مثل مسئله المضاف الیه مجرور مترتب نیست. کما اینکه تمکن از مسئله مضاف الیه مجرور این تمکن ربطی به…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۸ – اشکال استاد نسبت به تعریف صاحب کفایه از موضوع علم اصول و استلزام تنافی در کلام صاحب کفایه

    سؤال از کلام آخوند است که فرمودند: موضوع کل هو الذی نبحث عن عوارضه الذاتیه، در صورتی می‌گوید غرض از علم اصول استنباط است که خودش مترتب بر بحث از مفاد کان تامه است. لازم نبود بگوید موضوع کل علم هو الذی نبحث عن عوارضه الذاتیه، عوارض ذاتیه بحث از مفاد کان ناقصه است. ان شاء الله می‌رسیم مرحوم آخوند در بحث مقدمه واجب، تصریح خواهد کرد که موضوع بحث در مقدمه واجب بحث از ملازمه بین الایجابین است که…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۹ – عدم دخل خصوص عرض ذاتی در موضوع هر علمی

    پس علی هذا این دو مطلبی که شما فرمودید که تمایز علوم به اغراض است و اغراض یعنی پیش مدون و آن کسی که علم را تدوین می‌کند و مدون آن مسائلی را از علم قرار می‌دهد که آن مسائل دخل در آن غرض دارند، خود این ‌با التزام بر اینکه هر علمی موضوع دارد و در او بحث از عوارض ذاتیه می‌شود، اینها با همدیگر تهافت دارد. بعد از اینکه ایشان این حرف‌ها را فرموده، ‌در کلامش یک جمله‌ای…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۰ – تفاوت بین غرض مشیر و غرض عنوانی در تعریف صاحب کفایه

    استاد می‌فرماید مرحوم آخوند شما فرمودید: این در مطلب با هم تهافت دارد. بعد شما فرمودید: وقتی که شخص می‌خواهد تاریخ بنویسد یعنی اشخاصی که ریاست کردند در بلاد، احوال آن اشخاص را بنوسید با رعیت چه کردند، چه غلط کاری‌هایی کردند، اینها را بنویسد، ‌دیگر کاری به زمین ندارد که فلان زمین آب دارد نهر دارد، فلان جا کوه نیست، ‌مساحتش چقدر است. کاری به آن ندارد. پس این موضوعات مسائل چه می‌شود؟ وقتی که آن اشخص را از…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۱ – نظر مرحوم بروجردی در باره تمایز علوم در رد تعریف صاحب کفایه

    مرحوم سید بروجردی; که قائل بود غرض جامع بین محمولات است، یعنی بر مسائل علم اثری مترتب است که با علم به مسائل علم محقق می‌شود، و ترتب آن اثر جعلی نیست، اعتباری نیست بلکه ترتبش ترتب تکوینی است، یعنی طبیعی است. مراد از تکوین یعنی طبعی است، قهری است، او امر اعتباری و انشائی و جعل نیست. مثلا وقتی که شما عالم شدید که کل فاعل مرفوع، یعنی در کلام عرب باید فاعل را آن کسی که فعل به…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۲ – اشکال استاد به مرحوم بروجردی در باره جامع بین محمولات

    جناب مرحوم بروجردی اعلی الله مقامک بحث در مورد موضوع علم بود. فرمودید: آن جامع بین محمولات است. اگر مرادتان جامع ذاتی باشد، ‌ربما اصلا محمولات امور اعتباریه می‌شود مثل محمولات در علم فقه. مثل اینکه الصلاه واجب، الماء طاهر، الکلب نجسٌ. این محمولات اصلا امور حقیقی نیستند تا جامع ذاتی داشته باشند، همه‌شان احکام اعتباری هستند، شارع اعتبار کرده است. اگر می‌خواهید بگویید بر اینکه در محمولات جامع ذاتی هست، ‌اینکه ما بین آن حرکت آخر و ما بین…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۳ – نظر صاحب فصول در باره موضوع علم اصول

    مرحوم آخوند رد می‌کند آنهایی را که قائل هستند موضوع علم اصول ادله اربعه است. می‌گوید و آن‌هایی هم که گفته‌اند موضوع علم اصول ادله اربعه است حرفشان درست نیست. موضوع علم اصول همان جامع است که منطبق بر موضوعات مسائل است. آن‌هایی که گفته‌اند ادله اربعه است آنها بعضی هایشان تا زمان صاحب فصول ظاهر کلام‌شان این است که ادله اربعه بما هی ادله اربعه که میرزای قمی هم تصریح دارد، ادله بما هی ادلهٌ، یعنی کتاب مجید، بعد…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۴ – نظر میرزای قمی و صاحب فصول در باره موضوع علم اصول و اشکال به آن

    این را این‌گونه رد می‌‌کند. می‌گوید اگر مراد از ثبوت ثبوت تعبدی باشد که السنه ‌تثبت بالخبر الواحد ثبوت تعبدی نه ثبوت تکوینی حقیقی خارجی، بلکه یعنی سنت وجود تعبدی به خبر واحد پیدا می‌کند یا نه؟ می‌گوید بله، بحث از اینکه سنت وجود تعبدی پیدا می‌کند بحث از وجود تعبدی بحث از عوارض است، و لکن وجود تعبدی عارض خود خبر واحد است.‌برگشتش این است که خبر واحد که حاکی از قول معصوم است خبر واحد اعتبار دارد یا…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۵ – اثبات سنت بواسطه خبر واحد

    مرحوم آخوند فرمود: اگر مراد از ثبوت، ثبوت تعبدی بشود، ثبوت تعبدی و لو بحث از عوارض است، و لکن بحث از عوارض خبر واحد است که حاکی سنت است نه بحث از عوارض سنت است. برای اینکه معنای ثبوت تعبدی وجوب العمل است، ‌معنایش این است که هل یجب العمل بالخبر الواحد‌ ام لا. این وجوب العمل که بحث می‌شود، وجوب العمل از خبر بحث می‌کند، نه از سنت. سنت که محل کلام نیست، قول معصوم حجت است، معصوم۷…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۶ – بازگشت حجیت خبر واحد به عوارض سنت

    اگر ظاهر کلام گفت عصیر عنبی حرام است. او منجز می‌شود اگر خورد مستحق عقوبت می‌شود بر مخالفت تکلیف واقعی. اگر امام۷ ظاهر کلامش حلیت بود، ‌این خورد و در واقع حرام بود نه، ‌عذر می‌شود، چونکه ظواهر حجت است. ظاهر قول امام مثل ظاهر کتاب مجید است ظاهر آیات است. چگونه ظواهر کتاب، ‌کلام خود خداوند است، کلام خود خداوند منجز و معذر است نسبت به آن احکامی که خود خداوند آنها را جعل فرموده است، قول الامام۷ اینها،…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۷ – نظر استاد راجع به برگشت حاکی از سنت به خود سنت

    استاد می‌فرماید: خبر واحد می‌تواند از عوارض سنت باشد، بدین صورت که وقتی خبر واحد را زراره می‌گوید: انگار خود قول معصوم را می‌گوید و به تعبیر دیگر این خبر واحد منزل علیه یا منزل به است نسبت به سنت. لعل و الله العالم خود مرحوم آخوند ملتفت این معنا بود. در آن بحث حجیت اخبار، یک تتمه‌ای ذکر کرده است، فرموده است، که میزان در تشخیص مسأله اصولیه، آن عنوانی است که در علم اصول به آن عنوان مسئله…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۸ – نظر صاحب کفایه در مورد موضوع علم اصول و نظر استاد نسبت به آن

    مرحوم آخوند این قول را قبول نداشت که موضوع علم اصول ادله اربعه است، و می‌فرماید:موضوع علم اصول ادله اربعه نیست، تعریفه بانه القواعد الممهده است للاستنباط الاحکام الشرعیه عن ادلتها التفصیلیه. با این کلام می‌فرماید: موضوع علم اصول ادله اربعه نیست، تعریف علم اصول را که علماء گفته‌اند آن قواعد ممهده‌ای است که با آنها استنباط احکام شرعیه می‌شود. وجه اینکه با این تعریف موضوع علم اصول را ادله اربعه قبول ندارد، چون می‌گوید: آن قواعدی که در استنباط…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۹ – مراد از قواعد در تعریف صاحب کفایه از علم اصول

    مرحوم آخوند(ره) فرمود: اولی این است که علم اصول را اینگونه معنی کنیم: صناعه ‌یعرف بها القواعد مراد از قواعد نتائج بر مباحث اصولیه است. ما یک بحث می‌کنیم خبر العدل حجه ‌ام لا، اگر نتیجه گرفتیم که حجهٌ، نتیجه این مسأله اصولیه می‌شود، بحث از اینکه حجه ‌ام لا او صناعت است، او مسأله است، صناعت تعبیر کرده چونکه غرض از او شیء دیگر است، رسیدن به احکام شرعیه و فقه است. کانّ این جنبه صنعتی دارد که خودش…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۲۰ – نظر مرحوم کمپانی در مورد تعریف علم اصول از دیدگاه صاحب کفایه

    مرحوم کمپانی، فرموده برگشت صناعه یعرف بها او التی ینتهی الیها فی مقام العمل یا برگشتش به یک چیز است و آن او تحصیل الحجه علی الحکم الشرعی است، یعنی تحصیل الحجه. این فرمایش ایشان‌که فرموده است در مسائل علم اصول نتائج آن‌ها حجت بر حکم شرعی می‌شود، حجت دو طرف دارد، منجز و معذر. تاره آن حجت، حجتی است که علم به حکم می‌آورد او می‌شود استنباط. تاره علم به حکم نمی‌آورد، در این صورت حجت که دو طرف…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۲۱ – معنای استنباط در علم اصول

    اشکال این می‌شود که یا مرحوم آخوند! بناء بر این مسلک شما اگر گفتیم خبر العدل حجهٌ حکم شرعی استنباط نمی‌شود؛ حکم شرعی فرعی. یعنی ما به واسطه این نتیجه‌ای که الخبر العدل حجه خواهیم گفت استنباط معنایش این است که از علم به این حکم علم پیدا می‌کنیم به حکم شرعی فرعی کلی. استنباط معنایش این است که به واسطه علم به این نتیجه اصولی علم پیدا می‌کنیم به حکم شرعی فرعی کلی. خواهم گفت چگونه علم پیدا می‌کنیم.…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۲۲ – دخول مباحث حجج و امارات در علم اصول در فرض تعریف استنباط به عالم شدن نسبت به احکام شرعی

    بناء بر اینکه بگوییم که معنای استنباط، علم است، یعنی مراد از استنباط احکام شرعیه، عالم شدن به احکام شرعیه اگر معنای استنباط این بوده باشد که عالم شدن به احکام شرعیه بوده باشد به علم تعبدی یا به علم وجدانی، مباحث آن امارات و حجج داخل مسائل اصول الفقه می‌شود، و اشکالی پیدا نمی‌شود. اصول عملیه هم داخل مسائل اصول فقه می‌شود با قید که صاحب کفایه فرمود: او التی ینتهی الیها فی مقام العمل. بعضی‌ها گفته‌اند که لازم…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۲۳-

    و قسم دوم از قواعد فقهیه را متعرض می‌شویم: قسم ثانی از قواعد فقهیه این هستند که تحت موضوع آن قاعده عناوین کلیه مندرج است. به نحوی که اگر آن کبری به صغری منضم شد حکم شرعی کلی به دست می‌آید و حکم شرعی کلی معلوم می‌شود. مثل آن قاعده کل عقد یضمن بصحیحه یضمن بفاسده، کل عقد بیع را می‌گیرد، هر بیعی. بیع خودش کلی است. کل عقد قرض را می‌گیرد، عقد اجاره را می‌گیرد، ‌عقد مصالحه را می‌گیرد.…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۲۴ – فرق بین قواعد فقهیه و قواعد اصولیه

    کلام در فرق ما بین قواعد الفقهیه‌ و قواعد الاصولیه بود. وقتی که معلوم شد فرق ما بین قاعده فقهیه و اصولیه چیست، تا احراز بشود و معلوم بشود که معنای استنباط حکم شرعی چیست. عرض کردیم قواعد فقهیه علی قسمین هستند. تاره آنی که اطلاق می‌شود به او قاعده فقهیه، حکم شرعی است در آن قاعده یک عنوان کلی ثابت شده است، تحت آن عنوان، جزئیات حقیقیه است لا غیر. مثل اینکه الخمر نجس و شربه حرام، تحت عنوان…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۲۵ – اقسام قواعد اصولیه

    از فرق بین قواعد فقهی و اصولی که نتیجه آنها حکم کلی است این است که مسائل اصولیه مستنبط منه در قواعد اصولی حکم غیر شرعی است ولکن آنچه که از قواعد فقهی استنباط می‌شود حکم شرعی فرعی کلی است. بنابر قسم دوم از قواعد فقهی که نتیجه آنها یک حکم کلی است و آن تطبیق می‌شود بر مورد. اگر بخواهیم با مثال این فرق را واضح کنیم اینگونه می‌شود: در قواعد فقهی مثل قاعده کل عقد یضمن بصحیحه، یضمن…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۲۶ – مسئله اصولی بودن حجیت خبر عادل

    قواعد اصولیه قسم ثانی حکم طریقی و از آنها نتیجه گرفتیم آن نتیجه قیاس را نتیجه می‌دهد، که این طریق می‌شود به حکم فرعی کلی. نه به حکم جزئی، بلکه طریق می‌شود به یک حکم شرعی فرعی کلی. بدان جهت مسأله حجت خبر واحد امتیازش از قاعده ما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده و ما لایضمن بصحیحه لایضمن بفاسده، امتیازش از آن قاعده فقهیه پر واضح است چون در این قاعده اصولیه در قسم ثانی نتیجۀ حکم طریقی است، که از…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۲۷ – تعریف استنباط از نظر مصوبه و مخطئه

    مرحوم آخوند در بحث اصول عملیه در کفایه (بحث می‌کند اصول عملیه از مباحث اصول است) می‌گوید مثل قاعده حلیت در شبهات حکمیه، و مثل قاعده طهارت در شبهات حکمیه آنها هم از مسائل اصولیه هستند. مثل سایر اصول عملیه. و لکن چونکه اینها مختص به باب طهارت هستند، و مباح ث‌شان هم با قاعده طهارت در شبهات موضوعیه و قاعده حلیت در شبهات موضوعیه مباحث‌ شان یکی است، (چونکه دلیل‌شان یکی است)، اینها در فقه بحث شده بدان جهت…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۲۸ – نظر مرحوم نائنی در فرق بین قواعد اصولیه و قواعد فقهیه

    مرحوم نائینی در خصوص فرق ما بین قواعد اصولیه و قواعد فقهیه یک ملاک ذکر می‌کند. فرموده قواعد اصولیه آن قواعدی هستند که به عامی فایده نمی‌دهد، یعنی قواعد اصولیه را عامی نمی‌تواند از آن استفاد کند. و اما به خلاف قواعد فقهیه، هر قاعده‌ای که او را به دست عامی دادید عامی می‌تواند از او استفاده کند یعنی صغریاتش را خودش پیدا کند، تطبیق بر صغریات خودش بکند، آن قاعده، قاعده فقهی است. در قواعد اصولیه عامی نمی‌تواند صغریات…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۲۹ – ملاک در اصولی بودن یا نبودن مسائل

    در مسأله اصولیه به عرض رسید که باید قاعده اصولی از او حکم شرعی فرعی کلی استنباط بشود. و مراد ما از استنباط این است که یا نفس حکم شرعی فرعی کلی، نفسش معلوم بشود، یعنی انسان از آن نتیجه‌ای که مسأله اصولیه را در قیاس ضم کرده است از او یک نتیجه‌ای بگیرد که از آن نتیجه منتقل بشود به نفس حکم شرعی فرعی کلی عملی یا نتیجه‌ای بگیرد که از آن نتیجه منتقل بشود به حال حکم شرعی…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۳۰ – علت دخول مبحث ادوات عموم در علم اصول

    از این معلوم می‌شود که در مقدمه گفتن ملاک نیست. و لو مثل این مباحث را در ضمن مسائل علم الاصول بیان بکنند باز آنها مسأله اصولی نیستند. مثلا فرض بفرمایید اگر کسی بگوید آیا ادات العموم وضع بر عموم شده‌اند یا عموم اداتی ندارد وضع بر عموم نشده است؟ این مسأله اصولی نیست. چرا؟ چونکه این موضوع وحکم را بیان می‌کند که اکرم کل عالم که گفته است معنای کل عالم چیه؟ این معنای موضوع است. بدان جهت اینها…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۳۱ – علت دخول حجیت ظواهر در ذیل مباحث علم اصول

    اگر بخواهید سایر مسائل علم اصول داخل در علم اصول شوند، اگر قائل شوید که: به مسئله اصولیه یک مسئله اصولیه دیگر منضم می‌شود تا استنباط حکم شرعی بشود، اگر این را بگویید، مسائل سایر علوم هم داخل می‌شود، مسائل آن علومی که از آنها حکم استفاده می‌شود. مثل در علم لغت که بحث می‌شود حلالٌ، حرامٌ، معنایش چیست؟ وقتی مثل این حرام و حلال منضم شدند به بحث حجیت خبر واحد، از اینها استنباط حکم شرعی می‌شود. حکم استنباط…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۳۲ – نظر استاد در مورد دخول حجیت ظواهر در ذیل مباحث علم اصول

    کلام در مقالی بود که آن مقال در فرق ما بین مسائل اصولیه و غیر مسائل علم الاصول بیان شده بود. حاصل کلام این بود:‌ مسائل اصولیه آن مسائلی هستند که آن مسائل اگر به صغریاتش منضم بشود و لو در مورد واحد، بنفسها نتیجه می‌دهند حکم شرعی فرعی کلی الهی را. یعنی یک مسأله اصولیه باستقلالها و لو در یک مورد واحد از او استنباط حکم شرعی فرعی کلی می‌شود. و لکن به خلاف مسائل سایر العلوم، از مسائل…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۳۳ – علت دخول بحث عمل به عام قبل از فحص از خاص در ذیل مباحث علم اصول

    و ثانیا کی گفت مسأله اصولیه باید مسأله خلافی باشد و متسالم علیه نبوده باشد؟ ما عده‌ای از مسائل علم اصول داریم که یقینا آنها از مسائل اصول است ولی احدی هم در آنها خدشه نکرده است و خلافی هم در آنها نقل نشده است. مثلا بحث می‌شود آیا عام قبل الفحص عن المخصص می‌شود به او عمل کرد یا خیر؟ این یک مسأله اصولی است. احدی الی یومنا هذا به عام قبل از فحص عن المخصص می‌شود عمل کرد.…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۳۴ – استنتاج حکم کلی شرعی فرعی از یک مسئله واحد، ملاک اصولی بودن یک مسئله

    فرمودند که برای رسیدن به حکم شرعی فرعی ما آن کبری اصولی را در قیاس قرار می‌دهیم و صغری آن را می‌یابیم و حکم شرعی فرعی محقق می‌شود و نیاز به مسئله دیگر از علم اصول ندارد. ایشان این طور جواب داده‌اند. گفته‌اند ما که می‌گوییم مسأله اصولیه آن چیزی است که او بنفسها و لو در یک موردی نتیجه بدهد حکم شرعی فرعی کلی الهی را، این را در همه موارد آن مسئله نمی‌گوییم، یعنی نمی‌گوییم که نتیجه آن…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۳۵ – بحث در مورد لابدیت عقلی یا شرعی مقدمه واجب و علت دخودل آن در ذیل مسائل علم اصول

    اینکه هر مقدمه‌ای لابدیت عقلیه را دارد، جای کلام و نقاش نیست. ما که در مقدمه واجب بحث می‌کنیم، آیا ما بین ایجاب ذی المقدمه و ایجاب مقدمه ملازمه است یا نه، در وجوب شرعی بحث می‌کنیم، که آیا شارع هم به مقدمه امر کرده است یا نه. بحث در وجوب شرعی است. والا لابدیت عقلیه در مانحن فیه وجود دارد. گفته‌اند این وجوب شرعی، غیری است. غیری معنایش چیست؟ یعنی نفسیت ندارد، در فرق ما بین وجوب غیری و…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۳۶ – دلیل تذییل مبحث هل الامر بالشی یقتضی النهی عن ضده ام لا در ذیل مسائل علم اصول

    ما اگر بخواهیم از این نتیجه بگیریم که صلاه با وجود نجاست در سجده باطل است، یعنی آنجا که امر و نهی جمع شد، باید این مسأله را هم منضم کنیم که نهی و لو غیری باشد مقتضی فساد است. باید آن مسأله که ازاله از مسجد واجب است هم منضم کنیم تا نتیجه بگیریم که نماز با وجوب ازاله نجس از مسجد باطل است. پس اگر بنا گذاشتید که امر به شیء مقتضی نهی از ضد خاص است باید…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۳۷ – بحث در باره قاعده فقهی یا اصولی بودن لا ضرر

    ملخص ما ذکرنا این است که: آن قواعدی که با آنها استنباط حکم شرعی فرعی کلی می‌شود و آن قواعد که استنباط حکم می‌شود لا موضوعات الحکم و لا امور آخر، نفس حکم شرعی فرعیِ عملی استنباط می‌شود، آن قواعد اعم از اینکه به تنهایی این حکم شرعی فرعی کلی از آنها استنباط بشود یا به ضم قاعده اخری از قواعد علم اصول، که از مجموع استنباط بشود، آن قواعد با دو قید از علم اصول هستند: یکی اینکه آن…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۳۸ – نظر مرحوم آخوند در باره معنای وضع

    بیان شد که قواعد فقهی تطبیق است، یعنی وجوب نفسی است. به خلاف مسائل اصولیه، قد ذکرنا در مسائل اصولیه قیاسی که تشکیل می‌دهیم در مقام استنباط، نتیجه اش حکم فرعی غیر عملی است. اصلا حکم شرعی نیست، مثل قسم اول از قواعد اصولیه. یا اگر حکم شرعی هم باشد عملی نیست، یعنی نفسی نیست، طریقی است. از آن حکم شرعی منتقل می‌شویم به حکم شرعی فرعی کلی علی ما ذکرنا. ولکن کلام طول و تفصیل دارد و آنچه که…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۳۹ – حقیقت وضع تعیینی و تعینی

    مرحوم آ‌خوند در باب حقیقه الشرعیه مقدمه‌ای ذکر کرده است، گفته است: وضع تعیینی تاره‌ به انشاء لفظی می‌شود، که آن شخص واضع می‌گوید: وضعت هذا اللفظ لهذا المعنی. این تخصیص تخصیص انشائی بالقول است. فرموده است تاره: تخصیص اللفظ بالمعنی به استعمال می‌شود نه بالفعل. مثل سایر امور انشائیه. در ملکیت تاره انسان می‌گوید: ملّکت هذا که به انشاء قولی موجود می‌شود، و اخری به فعل که معاطات است که مال را به قصد ملکیت به طرف می‌دهند. وضع…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۴۰ – مراد از نحوه اختصاص در تعریف وضع به نحو اختصاص الفظ بالمعنی

    استاد ابتدا فرمودند اگر وضع به استعمال بود و نحو مجاز معین قرینه نصب کرد بعد علاقه را لحاظ کرد لکن بعداً بر اثر استعمال قرینه را برداشت و علاقه را لحاظ نکرد و استعمال کرد این وضع اولاً با استعمال حاصل شد بعد این وضع دیگر تعیّنی نیست یا مرحوم آخوند بلکه وضع تعیینی خواهد بود این اشکال اول به مرحوم آخوند. اما حرف ثانی و اشکال ثانی بر مرحوم آخوند(ره): یا مرحوم آخوند شما فرمودید: شما وضع حقیقتش…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۴۱ – نظر مرحوم کمپانی در باره تعریف معنای وضع

    محصل کلام مرحوم کمپانی این است که این ارتباط لیس بحقیقه الوضع، بلکه این ارتباط لازمه وضع است، وضع ما بین الالفاظ وقتی تحقق پیدا کرد، لازمه آن ارتباط ما بین اللفظ و المعنی است. و کلام در آن وضعی است که آن وضع، لازم گرفته است کأنّ این ارتباط را، آن وضع یک امر اعتباری است. بعضی مفاهیم دو سنخ مصداق دارند: یک مصداق حقیقی دارند که حقیقتا موجود می‌شوند در خارج و داخل یکی از مقولات است. آن…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۴۲ – بحث در باره حقیقی بودن یا اعتباری بودن وضع

    از جلسه قبل حاصل کلام کمپانی این شد، که اضافه مابین لفظ و معنی حقیقی نیست و حاصل است ما بین طبیعی اللفظ و طبیعی المعنی، و در تحقق این اضافه در اعتبار، نه وجود خارجی معتبر است، نه وجود ذهنی معتبر است، این معلوم می‌شود که داخل عرض نیست؛ داخل مقوله نیست حقیقتا. این یک شاهد. شاهد دومی المرحوم کمپانی در اینکه این اضافه ما بین اللفظ و المعنی امر حقیقی نیست و منشأ انتزاع حقیقی ندارد، لفظ واحد…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۴۳ – کلام فاضل ایروانی در باره حقیقت وضع و نقد استاد نسبت به آن

    در اینجا اشاره می‌شود به کلام مرحوم ایروانی معروف به فاضل ایروانی صاحب کتاب اصول فقه. (خدا رحمتش ایروانی، ایشان به اکثر مطالب اشکال دارد، در آنها نظریه دارد، اکثر نظریه ایشان نظریه خوبی است. ولکن اینگونه نیست که دائما مصیب بوده باشد چون انسان است انسان اشتباه هم می‌کند، ایشان انصافا محقق است. خصوصا در این حاشیه‌ای که بر مکاسب نوشتند انصافا جلالتش واضح است). ایشان اول ادعا کرده است، که دلالت الفاظ ذاتی است، ربطی به وضع ندارد،…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۴۴ – تکمله نقد استاد نسبت به نظریه عینیت لفظ با معنا در نظر مختار مرحوم ایروانی

    مرحوم ایروانی(ره) فرمود: حقیقه الوضع عینیت یعنی لفظ را عین معنا قرار دادن است. لکن وجدان شاهد است اینگونه نیست. شاهد بر این وجدان چیست؟ علماء ادب فرقی ما بین وضع در اعلام شخصیه و وضع در سایر معانی کلیه نگذاشتند. وضع در همه یکسان است. شمایی که بر مولودی خود، که تازه به دنیا آمده می‌گویید سمیته باحمد، این سمیته باحمد مرادف است با اینکه جعلت لفظ احمد عینه، دو تا متفاهم یکی است؟ تنزیل معنایش این است. جعلت…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۴۵ – نظر مرحوم نهاوندی در باره حقیقت وضع

    طبق نظر مرحوم نهاوندی می‌دانید که واضع که وضع می‌کند، خود متعهد می‌شود برای خودش که هر وقت استعمال کرد آن تعهد را در نظر بگیرد سؤال این است اگر تعهد است نسبت به نسلی که هنوز نیامده چگونه است. شخص می‌گوید: قوم من و خود من اولاً متعهد هستیم و نسبت به آنها که بعدا می‌آیند این تعهد را قبول می‌کنند. پس چون نهاوندی می‌گوید: حقیقه الوضع تعهد الواضع است بر اینکه هر وقت تکلم می‌کند و تلفظ به…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۴۶ – نقد استاد نسبت به مختار مرحوم نهاوندی در باره تعریف وضع به تعهد

    کلام مرحوم نهاوندی را توضیح می‌دادیم که وضع بنابر آنچه نقل شد تعهد می‌شود تا مادامی که این قراری که آن واضع سابق کرده است، یعنی تعهدی که کرده است، تا مادامی که در اجیال آتیه باقی است، یعنی جیل آینده هم متعهد هستند به آن چیزی که مستعمِل اول متعهد کرده، منتها غایه الامر عنوان واضع منصرف است به آن کسی که آن کس تأسیس کرده است و این تعهد را و حادث کرده است، یعنی این تعهد را…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۴۷ – تکمله نقد استاد نسبت به مختار مرحوم محقق نهاوندی در باره تعریف وضع به تعهد

    اشکال عمده بر نظر مرحوم نهاوندی(ره) این است که‌ اگر الفاظ موضوع بودند و قرار داده شده بودند در مقابل اراد تفهیم معنای خاص، یعنی اراده تفهیم معنای خاص خطور می‌کرد بر ذهن انسان در جایی که آن لفظ را انسان می‌شنود، لکن عمده اشکال بر مرحوم نهاوندی(ره) این است که وجدان تمام اهل اللسان شاهد صدق است، که ذات المعانی از آن الفاظ خطور می‌کند. اما اراده تفهیم این معنا، احتیاج دارد به ضم امر خارجی که غیر از…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۴۸ – تعیین، مقوم معنای وضع

    تارهً تعیین حاصل می‌شود به فعل، تعیین به فعل کی حاصل می‌شود؟ اگر یک جایی مستعمل که لفظ را استعمال می‌کند دیگر اغماض از قرینه کرد و لفظ را بما هو هو استعمال کرد، این تعیین بالفعل است. تعین، امر انشائی است، امر انشائی به خودی خود موجود نمی‌شود احتیاج به منشئ دارد. امر انشائی مقومش انشاء است. هر وقت قصد کرد که خود ذات این لفظ و حاق این لفظ، علامت آن معنا بوده باشد این می‌شود حقیقه الوضع.…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۴۹ – اقسام وضع

    گفتیم: حقیقت وضع، جعل اللفظ علامتاً للمعنی ومعنی اگر کلی شد، معنی را به دو نحو می‌توان لحاظ کرد: ۱- معنای کلی با هو کلی یصلح انطباقه علی الکثیرین. ۲- معنای کلی را لحاظ می‌کنند در مقابل سایر معانی، یعنی از معنای کلی را در مقابل شجر و بقر و… در نظر می‌گیرد. بعد از بیان اینکه گفتیم حقیقت وضع جعل اللفظ علامت بر معنی می‌گوییم: معنا اگر کلی شد در کلی دو جهت هست: تاره این جهتی هست که…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۵۰ – بحث در باره امتناع وضع خاص، موضوع له عام

    صاحب کفایه(ره) در کفایه خواست است این شبهه را از بین بر دارد که وضع قسم رابع ندارد، (وضع خاص موضوع له عام) یعنی قسم رابع معقول نیست برای وضع، وضع فقط منحصر است به سه تقسیم که عرض شد و کسی که تقسیم دیگر کرده است و گفته یک قسم دیگر هم هست که وضع خاص موضوع له عام اشتباه کرده، مرحوم آخوند می‌فرماید این شخص یک اشتباه و خطایی کرده است در این حرفش. آن اشتباه این است…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۵۱ – اشکال نسبت به وضع عام، موضوع له خاص

    یک اشکال به ذهن می‌آید که چگونه در وضع عام موضوع له خاص این کلی را، مرآه برای افراد قرار می‌دهید؟ چون افراد خصوصیاتی دارند، هر فردی یک خصوصیتی دارد که آن خصوصیت غیر خصوصیت فرد آخر است و مباین فرد آخر می‌شود، یک خصوصیتی دارد دیگری آن خصوصیت را ندارد. بله اگر بخواهیم کلی‌شان را لحاظ کنیم، و باید جهت مشترکه و جهت جامع این افراد را لحاظ کنیم، باید آن خصوصیات را ابتدا الغاء‌ کنیم، یعنی تمام خصوصیت‌ها…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۵۲ – مختار مرحوم فشارکی در قسم وضع خاص، موضوع له عام و اشکال استاد نسبت به آن

    هنگامی که شما می‌گویید: الانسان نوع، معنای لفظ الانسان بما هو در مقابل معنای لفظ بقر و غنم لحاظ شده است که الانسان نوع است تارهً اینگونه لحاظ می‌شود در این صورت دیگر مال افراد نیست، انسان خارجی نمی‌تواند نوع بشود. این حکم است بر معنا بما هو معنی، یعنی تارهً واضع لفظ را در نظر می‌گیرد بما هو و تارهً واضع آن لفظ را در نظر می‌گیرد مرآتاً لافراده ومصداقاً لافراده، یعنی در یکی آن معنا در مقابل سایر…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۵۳ – حقیقت وضع در اعلام شخصیه

    در اعلام شخصیه وقتی که لفظ گفته شد، در حقیقت با نطق لفظ صورت را، شما لحاظ کرده‌اید، و لی او را آلیا و گذرا لحاظ کرده‌اید. از این جهت در اعلام شخصیه معنا متصف به عدم نمی‌شود. در اسماء کلیات، کلی یتصف بالوجود و العدم، برای اینکه در کلیات نه وجود متخذ است نه عدم، ولکن اعلام شخصیه اینگونه نیست، نمی‌توانید شما متصف کنید زید را به عدم، و باید بگویید زید غیر باقٍ یا زید موجود حیّ او…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۵۴- نظر مرحوم کمپانی در مورد قسم چهارم وضع و اشکال استاد نسبت به آن

    و من هنا معلوم شد کلامی را که مرحوم کمپانی در مقام فرموده است آن کلام علیل است. ایشان فرموده: چونکه جزئیات و خارجیات اینها لایحصی هستند، تصور تفصیلی اینها ممکن نیست. شما افراد انسان را نمی‌توانید تفصیلا هر کدام را تصور بکنید و لحاظ بکنید، اگر واضع بخواهد به این افراد که لایحصی عادتا است نه عقلا، اگر بخواهد وضع به این افراد لایحصی بکند، اینها را باید تصوری اجمالی بکند، یعنی به عنوانی باید اینها را لحاظ بکند،…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۵۵: حقیقت وضع در حروف

    ذات ملحوظ، تاره استقلالا لفظ او را لحاظ می‌کند، و اخری او را نظیر عَرَضَ خارجی لحاظ می‌کند. چگونه عَرَضَ خارجی همیشه قائم به معروض است، این ملحوظ را عرضا لحاظ می‌کند. یعنی معنایی که او را لحاظ کرده است مستقلا، این کانّ عرض او است. آنگونه اگر لحاظ کرد، مَنْ استعمال می‌کند. اگر بگوید لفظ ابتداء را استعمال می‌کند. در جایی که می‌خواهد آن ابتداء و انتهاء را اندکاکا لحاظ کند در این صورت لفظ (مِن) را استعمال می‌کند،…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۵۶: نظر مرحوم آخوند خراسانی در مورد وضع در حروف

    کلام در فرمایش صاحب الکفایه بود که ایشان فرموده‌اند: اینکه در السنه معروف است که وضع در حروف عام و موضوع‌له خاص است لا اساس له، یعنی این حرف درست نیست. نتیجه فرمایش مرحوم آخوند(ره) این است که: موضوع‌له ومستعمل‌فیه در اسماء و در حروف امر واحدی هستند، و آن کلی طبیعی است. فرقی در ناحیه مستعمل‌فیه و در ناحیه موضوع‌له در اسماء و حروف نیست. کما اینکه موضوع‌له و مستعمل‌فیه در اسماء کلی است، در حروف هم کلی است.…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۵۷: اشکالات مرحوم آخوند خرسانی نسبت به جزئی ذهنی بودن موضوع له حروف

    مرحوم آخوند(ره) می‌فرماید: اگر این را شما بگویید موضوع‌له حروف است که جزئی عقلی می‌شود، جزئی ذهنی می‌شود سه اشکال به این می‌کند. این سه اشکال را ملاحظه بفرمایید. اشکال اولیش این است که لازمه‌اش تعدد لحاظ است. چرا؟ ایشان می‌فرماید: حقیقه الاستعمال این است: آن لفظی که در مقابل معنا وضع شده است مستعمل آن معنا را لحاظ می‌کند و لفظی که در مقابل او وضع شده است او را پیدا می‌کند، یا لفظی که دلالت به او می‌کند…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۵۸: نظر مرحوم آخوند خراسانی در مورد کلی طبیعی بودن معنای حروف

    چون آخوند(ره) از حرفهایی که قبلاً زد می‌خواهد بگوید: معنای حروف جزئی خارجی نیستند در مقابل ذهن. جزئی ذهنی هم نیستند. نتیجه چیست؟ می‌گوید همان کلی طبیعی است. چگونه لفظ ابتداء معنایش کلی طبیعی است، همان کلی طبیعی معنای لفظ (مِن) است. لفظ (مِن) و لفظ ابتداء می‌شود مترادفین، هر دو یک معنا دارد. به ذات آن معنایی که او تاره در ذهن استقلالا لحاظ می‌شود و اخری مندکا لحاظ می‌شود، یعنی معنای اسمی که آن حرکت خاص است لحاظ…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۵۹: بحث در باره عدم صحت استعمال لفظ من بجای ابتدا و بالعکس

    حالا که من را به جای لفظ ابتداء نمی‌توان گذاشت گفتیم چون وضع ندارد، لکن اگر این کار را کردیم سؤال این است: استعمال مجازیش چطور؟ اگر بناء باشد مستعمل‌فیه مِنْ و ابتداء یا إلیٰ و انتهاء یکی بوده باشد استعمال یکی در مورد دیگری صحیح می‌شود منتها و لو به نحو مجاز. و حال آنکه هر وجدانی شاهد قوی است که (مِنْ) در موارد ابتداء استعمال کردن، لفظ الابتداء را در موارد (مِن) استعمال کردن از اغلط الاغلاط است…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۶۰: نظر مرحوم کمپانی راجع به حقیقت وضع در حروف

    در خصوص اختلاف بین حروف و اسماء مثل کلمه ابتداء و حرف (مِنْ) مرحوم کمپانی(ره) می‌فرماید: معنای (مِن) وجود خارجی است، منتها آن وجود رابط، و لکن معنای لفظ الابتداء یک ماهیت است، ماهیت هم فرق نمی‌کند ماهیتی بوده باشد متأصل که در خارج ما بازاء داشته باشد، یا ماهیتی بوده باشد اعتباری و انتزاعی که از شیء انتزاع بشود به اعتبار امر خارجی و به ملاحظه امر خارجی. مثل عنوان عالم را که انتزاع از زید می‌کنیم به اعتبار…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۶۱: تفسیر حروف به وجود رابط در کلام مرحوم کمپانی و نقد استاد نسبت به آن

    آیا این را می‌شود قبول کرد از مرحوم کمپانی(ره)؟ اولا ما در خارج یک وجود رابطی داریم قطع نظر از وجود رابطی و وجود نفسی که از او تعبیر به وجود جوهر می‌شود. در وعاء خارج ما یک وجودی یک هستی هم داریم که آن وجود، وجود رابط است، ما که این را تا حال نفهمدیم که همچون وجودی در خارج هست. و این برهانی که ایشان فرمود این وجود به برهان ثابت می‌شود، این برهانش نابرهان است. چرا؟ چونکه…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۶۲: لوازم قول به وجود رابطی بودن حروف

    هنگامی که می‌گویید: الوجود للانسان، ممکن است شما یک وجود رابط عقلی در نظر بگیرید که لام از او حکایت می‌کند. چونکه در انسان ممکن است، کلُ ممکنٍ زوج ترکیبیٌ، ماهیت وجود دارد. ممکن است آنجا یک رابط درست بکنید. البته این را فرضاً می‌گوییم والا در نظر گرفتن رابطه اصلاً درست نیست. وجود رابط اگر باشد وعائش خارج است، خارج در مقابل ذهن و عقل. الوجود لشریک البارئ ممتنع، آنجا هم اینگونه است آن ترکیب وجود دارد، لکن در…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۶۳: نظر مرحوم نائینی در باره اختلاف معانی اسمی و حرفی

    مرحوم نائینی در مقام یک تحقیقی دارد که این تحقیق مشهور از ایشان است. این تحقیق ایشان ما را به مقصدمان نزدیک می‌کند. نه اینکه ما حرف ایشان را قبول داریم که معنی حرف همین‌هاست که ایشان فرموده. ولکن حرف ایشان فقط ما را به مقصدمان آنی که در معانی حروف خواهیم گفت نزدیک می‌کند. ایشان یک کلمه فرمود است ابتداءا، در فهرست نتیجه تحقیقش. ایشان فرموده است معانی اسماء إخطاری است و معانی حروف ایجادی است. إخطاری با ایجادی…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۶۴: تبیین و توضیح استاد نسبت به مختار مرحوم نائینی در مورد حقیقت معنای اسمی و حرفی

    در ادامه بحث وضع در حروف و اسماء مرحوم میرزا(ره) می‌فرماید: مرحوم نائینی(ره) کلامش به اینجا رسید که: اگر زید در خانه است، این ربط در خارج خودش حاصل است، اما اگر بخواهیم بگویم که زید در خانه است ما بین معنای لفظ دار و لفظ زید باید ربطی را بیاورم که (فی) است، زید فی الدار، (فی) آن ربط را موجود می‌کند. این ربط، ربط در عالم معناست، نه در عالم خارج. مثلش در خارج هم مثل ظل است…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۶۵: خطوری بودن معانی اسماء و ایجادی بودن معانی حروف

    آنجا که حروف نسبی باشد مثل آنجا که می‌گوید زید فی الدار، آنجا حرف فی ربط ظرفیتی ایجاد می‌کند. بیان زید و دار ایجاد می‌کند و این یک وقت در خارج موجود می‌شود یک وقت در خارج موجود نمی‌شود این در حروف نسبِی. ولکن به خلاف حروف غیر نسبیه. حروف غیر نسبیه هم ایجاد می‌کنند، فردی را از معنای اسمی ایجاد می‌کنند. مثل نداء، معنای اسمی است. وقتی که می‌گوید یا زید فرق ما بین معنای یا و معنای لفظ…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۶۶: تبین مستعمل فیه حروف

    بعد از نقل قول مرحوم نائینی(ره) سؤال می‌کنم: جناب مرحوم نائینی(ره) شما که می‌گویید حروف ربط را ایجاد می‌کنند ما بین دو تا معنا اسمی، این کلام درست است. حروف ربط ایجاد می‌کنند ما بین دو تا معنای اسمی. اما سؤال می‌کنم حروف معنای‌شان چیست؟ در چه چیز استعمال می‌شوند؟ که به واسطه استعمال آنها ربط حاصل می‌شود. کلام عبارت از این است که حروف وضع شده است به ایجاد الربط، با حروف، ربط ما بین دو تا معنا موجود…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۶۷: حقیقت معنای حرفی از نظر استاد

    این قائل سوم اینگونه می‌گفت که: حروف وضع شده است که معانی اسماء (که ذاتا شمول دارند اینها را اگر غرض مستعمل و متکلم متعلق شد) را بر اینکه حصه‌ای از او را بفهماند، چونکه بر اسم حصه خاصی وضع نشده است، حروف وضع شده است که آن معانی کلیات تضییق بشود. این حروف آلت تقیید هستند، حروف به جهت تقیید وضع شده‌اند که معنای اسمی را به معنای اسمی آخر تقیید کنند. تقیید به نحو ظرفیتی به نحو اختصاصی…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۶۸: توضیح معنای حکایتی بودن حروف

    با نظر به اعراب کلمات مثلاً کلمه‌ای که فاعل است، اینکه رفع نشانه فاعل است، یعنی چه؟ این رفع به چه چیز وضع شده است؟ چون اعراب هم وضع دارد، رفع (ٌ) بدون وضع و بدون قرارداد که نمی‌تواند دلالت کند. به چه چیز وضع شده است؟ شما که می‌گویید ضرب زید عمروا، زید حکایت از آن وجود خارجی می‌کند عمرو هم حکایت از آن وجود خارجی می‌کند، ضرب هم دلالت می‌کند که ضرب محقق شده است. اما اینکه کدامیک…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۶۹: معنای حرفی در ضمن مثال زید فی الدار

    بحث در مورد مثل جمله، زید فی الدار، بود. این فی با آمدن چه کرد؟ این (فی) به معنای لفظ زید و به معنای لفظ الدار چه کاری کرد؟ این معلوم است که مراد از دار عنوان دار نیست که متصف می‌شود به وجود و عدم، زید فی الدار یعنی در دار خارجی زید موجود است. چونکه زید وجود خارجی است و فی از حالت فعلیه زید خبر می‌دهیم، کلمه (فی) که داخل شد دلالت می‌کند این داری که مدخول…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۷۰: مختار استاد در مورد کلی و جزئی بودن معنای حروف و تبعیت آن از مدخول

    معنای حرف متدلی به معنای اسمی است. یعنی حرف خصوصیت را به معنای اسمی می‌دهد. بدان جهت اگر سرت من البصره نباشد (مِن) تنها گفته بشود آن هیچ است؛ معنا ندارد. چونکه آن خصوصیتی که می‌دهد، آن خصوصیت در طرفین است، متدلی در غیر است، متدلی در مدخول است آن خصوصیت. وقتی که مدخولش آن خصوصیت را پیدا کرد، حکایت می‌کند از ما فی الخارج. با داخل شدن حرف، یک خصوصیتی می‌دهد به آن معنای مدخول که آن خصوصیت یا…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۷۱: متدلی به غیر بودن معنای حروف و تفاوت آن با معنای اسمی

    در جایی که مدخول حروف کلی شد مثل داخل شدن فی بر مسجد، الصلاه فی المسجد خیرٌ، قهرا مسجد مظروف و عنوان کلی است، و که سایر قیود را این مسجد شامل نمی‌شود، یعنی دکان را شامل نمی‌شود، صحرا را شامل نمی‌شود، صلاتی که ظرفش مسجد است قهرا اخص می‌شود از مطلق الصلاه، و با آمدن حرف حصه می‌شود. ولکن نه اینکه (فی) وضع شده است که کلی را حصه کند، نه، (فی) فقط وضع شده است که به آن…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۷۲: عدم استقلال معنای حروف

    وقتی که می‌گوییم: ضرب زیدٌ، زیدٌ با این اعراب دلالت می‌کند که زننده اوست. این خصوصیت را آن رفع داد که عنوان فاعل به او منطبق می‌شود؛ عنوان فاعل که مصداق می‌شود زید به عنوان فاعل. نتیجه این می‌شود که اعراب با حروف در وضع علی حد سواء هستند. اینها وضع شده‌اند دلالت بکنند بر خصوصیتی که آن خصوصیت در مدخول است که آن خصوصیت خصوصیتی است که به او عناوین اسماء موضوع است. بدان جهت وضعشان هم عام می‌شود…

    بیشتر بخوانید »
  • درس۷۴: فرق اخبار و انشاء در جمله ی خبری و جمله انشائیه

    کلامی که مرحوم نائینی در معانی حروف (حروف در کلام ربط ایجاد می‌کند) گفت، آن کلام‌شان محتمل است عین ما ذکرنا باشد. یعنی مراد ایشان که فرمود حروف ایجاد می‌کنند ربط را در کلام، شاید مرادش عین ما ذکرنا بوده باشد. و اگر عین ما ذکرنا بوده باشد فهو. بنابر مبنای ما وضع در حروف، وضع عام موضوع‌له خاص شد. چونکه واضع آن معنایی را که ابتدائا لحاظ کرده است و تصور کرده ابتداءاً آن معنای خطوری است، یعنی معنای…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۷۵: معنای اختلاف اخبار و انشاء در شرط الوضع

    صاحب کفایه فرمود: این موجوداتی که در خارج موجود می‌شوند اینها صوری در نفس دارند و مراد را خدمتتان بیان می‌کنم: یعنی معانی همان صور هستند. اینهایی که در خارج هستند، اینها در خارج صوری دارند. ما فعلا کلام‌ مان در صور مرکبات است نه مفردات. مثلا اینکه در خارج قیام، قائم با زید است، آن ثبوت خارجی است، قیام در خارج ثابت به زید است، آن ثبوت خارجی یک نحو ثبوتی است. زید در خارج می‌زند، این زدن قائم…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۷۶: اقسام سه گانه متصور از جمله ی خبریه

    کلامی که صاحب کفایه می‌گوید که در اطلب منک الضرب، و اضرب، که اینها دو تا (جمله خبریه و انشائیه) مثل (من) و(الابتداء) هستند، شما تأمل بفرمایید می‌بینید که حرف بدی نیست، اینها مستعمل‌فیه‌شان یکی است، مرحوم آخوند می‌فرماید: اصل فرق ما بین طبیعی الخبر جمله خبریه و طبیعی الانشاء جمله انشائیه تفاوت در ناحیه شرط الوضع است. مسلک ایشان این است که ایشان إخبار را که برای او سه قسم متصور است، قسم اول از إخبار این است که…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۷۷: نظر مرحوم آخوند در تفاوت بین جمله خبری و انشایی

    ولکن در آن قسم ثانی که می‌گویم اطلب منک ضرب زید، اخبارا، و إضربْ زیدا انشاءً، این دو تا مستعمل‌فیه اش یکی است هیچ فرقی ندارد. آن نسبت طلب را داده‌ام به ضرب مادتا، و به مخاطب مامورا، و به خودم آمرا و حاکما، اضرب زیدا. ثبوت این طلب را به خودم نسبت داده‌ام. اگر إخبارا بگویم اطلب منک ضرب زید باز همین است. اطلب را استعمال کرده‌ام در ثبوت طلبی که متعلق به ضرب زید است مادتا، به مخاطب…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۷۸: عدم دخل قصد الحکایه و قصد الانشاء در موضوع له و مستعمل فیه در نظر استاد

    کسی که اضرب زیدا را می‌گوید و استعمال می‌کند این را در مقام إخبار، فرض بفرمایید کسی از من پرسید، چه چیز را از عبدت امروز خواسته‌ای که این باید انجام بدهد؟ می‌گویم اضرب زیدا. این اضرب زیدا باید استعمالش صحیح بشود در مقام حکایت. چرا باید صحیح بشود؟ چونکه مستعمل‌فیه اضرب زیدا همان اطلب منه ضرب زید است. یکی است. وقتی که مستعمل‌فیه یکی شد، اطلب منه ضرب زید که در مقام إخبار گفته می‌شود و إضرب زیدا که…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۷۹: تفاوت جمله خبریه و انشائیه از نظر مرحوم کمپانی

    در بعث اعتباری مولا که بعث را موجود می‌کند غرضش آن فعل عبد است به او گفته است اضرب زیدا. صدور ضرب زید از مخاطبی که هست او منظور نظرش است. یا گفته اخرج من الدار، خروج من الدار منظور نظرش است. در ما‌نحن‌فیه نظرش به بعث تبعی است. وقتی که اخرج من الدار می‌گوید یا اضرب زیدا می‌گوید، آن ماده از فاعل نظرش است. آن ماده از فاعل که با دست خروج زید یا ضرب زید او منظور نظرش…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۸۰: نقد استاد نسبت به مختار مرحوم کمپانی در تفاوت جمله خبریه و جمله انشائیه

    مرحوم صاحب کفایه فرمودند: محقّق انشاء، قصد التحقق است و محقق إخبار، قصد الحکایه است، و این قصد التحقق و قصد الحکایه اینها خارج از مستعمل‌فیه است، بلکه فرق بین جمله خبریه و انشائیه شرط الوضع است. جمله خبریه با جمله انشائیه اختلافشان در این قصد است، و این قصد هم شرط الوضع است؛ این فرق بین جمله خبریه و جمله انشائیه، مرحوم کمپانی فرمود: که در اضرب زیداً مرادش در انشاء آن منسوب است به زید به نسبت واقعیه…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۸۱: ایجادی بودن معنای انشاء و حکایی بودن معنای اخبار

    یک جمله را به مناسبت ذکر کنیم حروف با هیئات هچ فرقی در وضع ندارند. چگونه حروف وضع شده بود که ‌خصوصیت در ذات آخر را بیان بکند و برای ذات آخر خصوصیت بدهد، هیئات هم اینگونه است که خصوصیتی را در مدخولش که عبارت از ماده تعبیر می‌شود خصوصیت را در معنای ماده بیان بکند. هیچ فرقی در این جهت ندارند. فرقشان در خودشان است، در وضع‌شان است، در مقام وضع است. حروف در مقام وضع لحاظشان مستقل است.…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۸۲: حقیقت مدلول جمله ی خبریه

    مدعای اول مرحوم کمپانی این است، که مدعای اول چرا معنای جمله خبری ثبوت شیء لشیء نباشد؟ ایشان در ما‌نحن‌فیه وجوهی ذکر کرده است که بر می‌گردد به سه وجه: وجه اول این است که فرموده است ربما جمله خبریه اصلا در خارج مدلولش ثبوت شیء لشیء خارجا نیست. شیء خارجی ثابت بوده باشد به شیء خارجی دیگر ربما مدلولش این نیست. مثل چه چیز؟ مثل اینکه مثلا ما می‌گوییم الانسان موجود، در این الانسان موجودٌ مفادش مفاد کان تامه…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۸۳: قصد الحکایه ملاک خبریت در نظر مرحوم کمپانی

    یک وقت متکلم قصد حکایت می‌کند و لفظ را می‌گوید، در این صورت یک وقت آن حکایت واقع دارد، محکی دارد، ذی الصوره دارد در خارج، یک وقت نه، یعنی حکایت واقع ندارد در خارج، یعنی آن قصدی که کرده است حکایت آن را، صورت در خارج ندارد. آن چیزی ‌که متصف به صدق و کذب است او عبارت از نفس الإخبار نیست، نفس خبر دادن نیست. علماء ادب هم دارند، این حرف را که إخبار خودش إخبار بما هو…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۸۴: بررسی قوالب معانی بودن الفاظ

    کلام در فرق مابین مدلول جمله خبریه و انشائیه چیست؟ و میزانها چیست؟ موضوع‌له هیئت جمله خبریه آن نسبت خارجیه نیست، آن نسبت کلامیه است. نسبت کلامیه‌ای او مدلول است. برای توضیح دادن اینکه این مطلب برای شما واضح بشود یک مسأله‌ای از شما می‌پرسم: یک کسی آمد پیش شمای قاضی، آنجا ادعا کرد بر اینکه یا قاضی! زید این پدر من را کشته است، من از او قصاص می‌خواهم یا دیه می‌خواهم، قاضی که شما هستید می‌پرسید دلیل شما…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۸۵: مراد از تصدیق در جمله ی خبریه

    وقتی که زید مات گفته می‌شود آن صورتی به ذهن می‌آید آن صورت خودش ذاتاً به واسطه او علم پیدا می‌شود ذا الصوره هم هست خارجاً لکن این علم یا ظن مبنی موضوع له و مستعمل فیه جمله خبریه نیست، محوم ثمانی که فرمود جمله خبریه از قبیل تصدیق است و حال آنکه مدلول استعمالی از قبیل تصور است لذا نمی‌تواند مدلول مستعمل فیه شود این کم لطفی شده است. اینکه جناب کمپانی گفت: تصدیق دو تا اصطلاح دارد: یک…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۸۶: بحث در باره مستعمل فیه جمله ی خبریه

    کلام در مستعمل فیه جمله خبریه است، جمله‌ای را که شخص می‌گوید و می‌خواهد به ذهن شما صورت آن را بیندازد، این متکلم یک غرضی دارد، آن غرض مد نظر قرار می‌گیرد. در إخبار بودن آن غرض حساب می‌شود. در خصوص اینکه گفته می‌شود زید کثیر الرماد مرحوم آخوند هم گفته است زید کثیر الرماد، من وقتی که گفتم زید کثیر الرماد کثره الرماد صورت این مدلول را به ذهن شما حاضر کردم. و لکن زید در خارج اصلا نه…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۸۷: تفاوت ماهوی حقیقت انشاء و حقیقت اخبار

    حقیقت انشاء با حقیقت إخبار این است: ‌در موارد الإخبار قصد الحکایه‌ عن ثبوت الشیء بود و لکن در موارد انشاء ابراز الشیء است. شیء را به معرض ظهور رساندن است. پس علی هذا، جمله انشائیه وضع شده است به ابراز. مثلا در موارد اضرب که مولا به عبدش اضرب می‌گوید، ضرب را در عهده عبد اعتبار می‌کند که این ضرب در عهده تو ای عبد است. او را مولا ابراز می‌کند به چه چیز؟ به اینکه می‌گوید: اضرب زیدا.…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۸۸: فرق بین رضا و اذن در ذیل مبحث تفاوت جمله خبریه و انشائیه

    فرق ما بین رضا و اذن این است که رضا امر واقعی است. بدان جهت شما اگر در مال کسی علم پیدا کردید که آن شخص راضی است به تصرف شما، می‌توانید تصرف کنید. چرا؟‌ چونکه در موضوع جواز التصرف در مال الغیر آن طیب نفس واقعی معتبر است، لایحل مال امرأء مسلم الا بطیبه نفسه. خودش چیزی نگفته و لکن می‌دانید طیب نفس دارد، می‌توانید تصرف کنید، اما اگر می‌دانید که او راضی نیست، و لکن خجالتا و از…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۸۹: معنای بعت در فرض اراده انشاء

    در بعتُ انشائی، من ملکیت را اعتبار می‌کنم، ملکیت مالم بر طرف، در مقابل ثمن آن شخص. وقتی می‌گویم: ملّکتُک المال، غرضم از این، اظهار و ابراز، غرضم این است که عنوان بیع موجود بشود. منِ عاقد، اعتبار کردم که این زن، زن فلانی بوده باشد، فلان هم شوهر این بوده باشد مهر هم کذا بوده باشد، اینها را اعتبار کردم، ولکن وقتی که از طرف زن می‌گویم: مُوکلتی فاطمه، زوجتها من جعفر علی کذا، با این کلام قصد کرده‌ام…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۹۰:

    ملخص ما ذکرنا در فرق ما بین الإخبار و الانشاء این شد که هر گاه متکلم ابراز بکند صورت حصولی شیئی را و قصدش این بوده باشد که آن عنوانی که لایتحقق الا بالابراز آن عنوان تحقق پیدا بکند، فذلک الکلام انشاءٌ. و اما اگر احراز بکند صورت حصول شیئی را که آن حصول آن شیء بدون این ابراز می‌شود در موطنش، این ابراز که می‌کند به حضور صورت وقوع الشیء، با وقوع الشیء فی موطنه منکشف بشود. اگر این…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۹۱: مشروط بودن قصد تحقق عناوین به ابرزار متکلم

    بحث در مورد تفاوت معنای جمله خبریه وانشائیه بود. آیا در موارد عنوان اذن، عنوان استفهام، عنوان ترجی، عنوان نداء به اظهار این امور، به داعی تحقق این عناوین‌که وضع شده است، آیا آن امر باید تحقق داشته باشد یا ابراز متکلم کافی است در صدق معانی اینها حقیقتا و در استعمال اینها حقیقتا؟‌ این بحثی است که ان شاء الله در آن طلب و اراده متعرض این جهت خواهیم شد. آن چیزی که در انشاء معتبر است و مقوم…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۹۲: قصد حکایت، مقوم معنای اخباری

    اینکه می‌گوید یعید صلاته، از امام (علیه السلام) سؤال می‌کند من صلی بغیر طهور، امام علیه السلام می‌فرماید یعید صلاته، جمله، ‌جمله خبریه است، ‌معنایش این است که صلاتش را اعاده خواهد کرد، اخبار است، خود مرحوم آخوند هم گفته، و لکن غرض انکشاف واقع نیست، غرض از این تحمیل است که عنوان تحمیل و عنوان طلب الاعاده این محقق بشود. این می‌شود انشاء. منتها انشاء‌ به جمله خبریه است. غرضش این نیست که واقع منکشف بشود. ملاک آنی که…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۹۳: عدم فرق بین موضوع له و مستعمل فیه معنای اسمی و حرفی

    بعض از جمل هست که هیئت آنها وضع بر إخبار شده است، یعنی احضار صورت در جایی که غرض متکلم انکشاف ذی الصوره است قطع نظر از ابراز، به او وضع شده است. بعید نیست جمله خبریه اینجور بوده باشد، جمله خبریه اسمی بوده باشد یا فرض بفرمایید فعلی باشد. منتها در این موارد که طلب استعمال می‌شود این نوعی از عنایت است. این استعمال حقیقی لازم نیست ما ملتزم بشویم. اینکه اینها قصد انشائیت یعنی قصد تحقق عنوان و…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۹۴: حقیقت وضع در اسماء اشاره

     [سؤال: … جواب:] بله؟ … قهرا ضیق می‌آورد سیدنا. … همین را می‌گویم. بگذارید بگویم جایش آمد: ما این را در واجب مشروط خواهیم گفت که اگر قید به هیئت خورد لامحاله ماده هم مقید می‌شود. خود مرحوم آخوند هم دارد. اگر شارع گفت بر اینکه صلاه واجب است وجوبش را مقید کرد به زوال شمس از دائره نصف النهار، به هیئتی که هست قید زد، قهرا متعلق وجوب کوچک می‌شود ‌صلاه بعد از زوال می‌شود. اینجور است یا شما…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۹۵: بررسی وضع در معنای مجازی

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۹۶: بحث در باره احتیاج مجازات در وضع شخصی یا نوعی

    کلام در اسماء الاشاره بود. مرحوم آخوند ملتزم شد، لفظ هذا وضع شده است بر عنوان مفرد مذکر و لکن در وضعش شرط شده است که وقتی که لفظ هذا را در مفرد مذکر استعمال می‌کنید به آن مفرد مذکر یک اشاره خارجیه بشود عند الاستعمال. و لفظ انت وضع شده است به آن معنای لفظ مخاطب، به آن معنا وضع شده است، یعنی به مفرد مذکری وضع شده است که به آن مفرد مذکر یک تخاطبی بشود عند الاستعمال.…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۹۷: نظر استاد در باره حقیقت وضع در مجازات

    وضع در مجازات صاحب الکفایه قدس الله سره متعرض می‌شود بر اینکه صحه استعمال اللفظ فی المعنی المجازی آیا این صحت به واسطه وضع است (مراد از وضع اعم از وضع نوعی و شخصی)، یا این صحه ‌الاستعمال بالطبع است احتیاجی به وضع ندارد؟ از معنای مجازی صاحب کفایه تعبیر کرده است به اینکه معنایی که مناسب با معنای حقیقی است، (صحه الاستعمال فیما یناسب المعنی الحقیقی). فرض کرده است که این معنای دومی که لفظ در او استعمال می‌شود،…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۹۸: حسن طبعی استعمال لفظ در معنای مجازی

    آیا مجازات احتیاج دارد به وضع وضعا شخصیا او نوعیا، این بحث موقوف است به ثبوت امرینی که هیچکدام از آن دو امر ثابت نشده است. آن دو امر این است: اول: اینکه ما باید قبول بکنیم که ما در استعمالات داریم لفظی که وضع شده است به یک معنایی، آن لفظ در غیر آن معنا هم استعمال می‌شود. باید این را ما قبول کنیم که اینگونه استعمالی داریم که لفظی که وضع می‌شود به یک معنایی، او در محاورات…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۹۹: کفایت تغایر اعتباری بین دال و مدلول

    ولکن شما می‌دانید هیچکدام از این دو امرین تمام نیست. اما اینکه ما لفظ را همیشه در موضوع‌له استعمال می‌کنیم، ‌تطبیق می‌کنیم در موارد مجازات به غیر فردش بالعنایه و المجاز، این در باب استعاره صحیح است، ‌در نوع علاقاتی که ذکر کرده‌اند در بعض آنها صحیح است لکن در تمام مجازات درست نیست. در کلیه مجازات اینگونه است که لفظ در غیر معنای حقیقی‌اش استعمال بشود. اگر کسی روایت را خواند و گفت: اعتق رقبه، از این چه می‌فهمید؟…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۰۰: عدم تحقق فعل اختیاری بدون قصد و اراده

    کلام این است که این‌گونه استعمال احتیاج به وضع دارد یعنی به ترخیص دارد یا نه؟ معنا دارد این بحث. چرا؟ چونکه وضع را به معنای تعهد گرفتیم و گفتیم حقیقتا هر مستعملی متعهد است یعنی متعهد به آن معنای حقیقی است که لفظ را گفت آن معنای حقیقی را اراده کرده، ‌این تعهد را و این وضع را حقیقتا همه دارند و اما آن کسی که سابق است آن کسی که اول این تعهد را کرده، مستند به او…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۰۱: بحث در باره معنای دلالت لفظی و عدم تضایف بین دال و مدلول

    اینجا یک کلامی هست. و آن کلام این است که فرموده‌اند اگر بنا بوده باشد وضع به معنا تعهد بوده باشد در مهملات هم این وضع هست، برای اینکه و لو نسبت به لفظ دیز و امثال ذلک در اینها نسبت به معنای اولی‌شان تعهدی نیست، واضع و شخصی متعهد نشده است که من هر وقت لفظ دیز را گفتم بلاقرینه، فلان شیء را اراده کردم، و الا مهمل نمی‌شد. در مهملات نسبت به معانی اولیه و لو تعهدی نیست…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۰۲: نظر مرحوم آخوند خراسانی در باره اتحاد موارد اراده‌ی صنف و شخص و نوع از یک لفظ

    ممکن است علیت شیئی نسبت به شیء آخر معلول بشود، او را نمی‌گوییم. متضایفین یعنی آن دو شیء با همدیگر ملاحظه نسبت که می‌شود تضایف دارند اینها نمی‌توانند در خارج اتحاد وجودی داشته باشند اینها متقابلین می‌شوند. پس متضایفین یکونان متقابلین در صورتی که اینها تعاند در وجود و منافرت در وجود داشته باشند، یعنی منافرت از اتحاد. و اما متضایفینی که با همدیگر تعاند ندارند، منافرت از اتحاد ندارند عیب ندارد، شیئی متضایفین می‌شود و لکن متقابلین نمی‌شود. مثل…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۰۳: نقد استاد نسبت به مختار مرحوم آخوند خراسانی در مورد اتحاد موارد اراده‌ی صنف و شخص و نوع از یک لفظ و نامگذاری آن به استعمال

    هر لفظی را شما در معنای خودش استعمال کنید، یعنی لفظ را در معنای موضوع‌له‌اش استعمال کردید هنگامی که لافظ این لفظ قصدش متعلق به این کلام و به این الفاظ شده. این دلالت عقلیه هم آنجا است. عرض می‌شود که این اختصاص به الفاظ هم ندارد، بلکه در تمام افعال است، و لو لفظ نباشد، ‌قتل باشد، ضرب باشد، قیام باشد، قعود باشد، هر فعلی را از فاعل مختار شخص دید، عقل کشف می‌کند که این قصدش متعلق به…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۰۴: اخذ یا عدم اخذ اراده ی معنا در معانی الفاظ

    مرحوم آخوند می‌فرماید: آن جاهایی که لفظ گفته می‌شود و اراده نوع می‌شود یا اراده صنف یا اراده شخص، ‌همه‌اش از یک باب است. متکلم لفظ را می‌گوید و آن شخصی که در خارج موجود شده است، حکم را به او می‌کند که آن شخص ‌ثلاثیٌ، منتها تاره در این حکم، ‌شخص این ملفوظ مدخلیت دارد به نحوی که این محمول برای شخص این ثابت است مثل آن اعلم من الکل. آن وقت می‌شود اطلاق اللفظ و اراده شخصش. یک…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۰۵: کلام در باره مشروط بودن وضع به اراده و مختار استاد در این بحث

    در موارد اطلاق اللفظ و اراده‌ اللفظ مقصود خود لفظ است. کلام این است که خود لفظ فی نفسه قابل القاء در خارج است، حتی در موارد اراده صنف و حتی در موارد اراده مثل و در موارد نوع می‌خواهد به لفظ حکم بکند، حکم الفاظ را بیان کند. شخصی که می‌گوید: زید فی ضرب زید فاعل. این طبیعی لفظ زید را لحاظ کرده، ‌الفاظ متعلق قصد هستند ‌و لو در آن مواردی که استعمال در معانی هم بشوند، ‌الفاظ…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۰۶: علامات حقیقت و مجاز (تبادر)

    آیا اراده معنى در معانى الفاظ اخذ شده؟ مرحوم آخوند متعرض می‌شود در اینکه اراده المعنى مأخوذ است در معانى الفاظ، بحیثى که اراده المعنى جزء موضوع له و جزء مستعمل فیه الفاظ شود یا اینکه اراده در ناحیه موضوع له و مستعمل فیه اخذ نشده است. توضیح بحث: حقیقت استعمال را ما براى شما بیان کردیم که قبل از تکلم، متکلم به لفظ، لحاظ می‌کند لفظى را که اراده تکلم او را دارد. این متکلم معنى را هم لحاظ…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۰۷: علامات حقیقت و مجاز (عدم صحت سلب)

    کلام در این جهت بود که اراده آیا شرط الوضع هست یا نه؟ عرض می‌کنیم حقّ این است که قصد معنى همان طورى که قید موضوع له و مستعمل فیه نیست، شرط الوضع للمعنى هم نیست. نفس لفظ رجل وضع شده براى ذات طبیعى، که در مقابل طبیعى المرأه است. منتهى در استعمالات قرینه اى است که مراد، وجود آن صورت است مانند جاءنى رجل و جئنى برجل. چون صوره معنى بما هو معنى، اثرى بر او مترتب نمى شود. چرا ما…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۰۸: علامات حقیقت و مجاز (اطراد)

    علامات الحقیقه والمجاز ـ تبادر در کتب قدماء معروف بود علائمى را براى حقیقت و مجاز ذکر می‌کردند. کانّ این‌ها علامت هستند براى ثبوت وضع بین لفظ و معناى مفروض و عدم ثبوت الوضع بینهما. و این‌ها علامت قهری است نه جعلى. علم به این علامات موجب علم وجدانى به وضع اللفظ للمعنى یا عدم وضع اللفظ للمعنى است. یکى از اینها تبادر است. گفته‌اند وقتى لفظى اطلاق می‌شود و از آن معنایى به ذهن سبق می‌گیرد این، علامت این…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۰۹: تعارض بین معنای حقیقی و معنای مجازی

    عدم صحت سلب یا صحت حمل علامت ام لا؟ دو علامت دیگر صحت حمل و عدم صحت سلب است. عرض می‌کنم این دو علامت صحیح نیست. این را می‌دانید که حمل جنس و فصل بر نوع، فرد شاخص حمل اوّلى است. الانسان حیوان ناطق. یا می‌گوئیم الحیوان الناطق انسانٌ. یعنى اینها در مفهوم اتحاد دارند. ما می‌پرسیم آیا لفظ الانسان وضع شده بر معنایى که صورت واحده دارد در اذهان، که آن صورت واحده صورتى است در مقام صورت علم،…

    بیشتر بخوانید »
  • درس ۱۱۰: تحقق وضع تعیینی درفرض استعمال لفظ

    دنباله عدم صحت السلب و اطّراد گفته بودند: صحه السلب علامت مجاز است و عدم صحه السلب یا صحه الحمل، علامت حقیقه است. مرحوم آخوند تفصیل داد که صحه الحمل به حمل اوّلى ذاتى علامت حقیقه است، امّا صحه الحمل به حمل شایع صناعى دلیل است بر اینکه آن مورد فرد حقیقى است از معناى لفظ کما اینکه صحت سلب آن معنى از موردى به سلبى که شایع باشد علامت است که آن مورد، فرد حقیقى معناى لفظ نیست. و…

    بیشتر بخوانید »