درس ۷۶۵ – ادامه بحث التفات به نجس بودن ثوب و بدن در اثناء نماز

کلام در این مسأله بود مصلى در اثناء الصلاه در ثوبش یا بدنش نجاستى را دید اگر بداند که این نجاست از قبل بوده است. و آن مقدار از صلاتى که خوانده است، آن مقدار از صلاه کلش یا بعضش در نجاست ثوب با بدن واقع شده است. در این صورت این صلاه را باید از سر بگیرد و محکوم به بطلان است و اما اگر فهمید که آن لحظه­ای که نجاست را دید، نجاست در همان آن در ثوب یا در بدن حادث شده است یا احتمال این را داد که نجاست الان که ملتفت شد همین الان اصابت به ثوب و بدن کرده است. در این صورت اگر ممکن بوده باشد که ثوب را بیاندازد یا بدن را در همان حال تطهیر کند بدون این که یکى از قواطع صلاه واقع شود مثل استدبار قبله، انحراف از قبله، یا تکلم و بقیه نماز را اتیان مى‏کند نمازش صحیح است. این حدوث نجاست در اثناء مضر نیست. و اما اگر متمکن نبوده باشد بر این که ثوب را عوض کند یا بشوید و بیاندازد باید در وسعت وقت نماز را قطع کند صلاه را بیان کند. و در ضیق الوقت به همان شکل نماز را تمام کند. این کلامى است که صاحب عروه فرموده است. عرض کردیم خلافا للمشهور مشهور ملتزمند فرقى نیست. ما بین این که نماز معلوم بشود نجاست از قبل بود یا معلوم نشود این معنا. فى تلک الصورتین اگر متمکن باشد از تطهیر الثوب او البدن یا القاء ثوب چون که ثوب دیگر دارد على کل التقدیرٍ چه بداند از قبل بوده است، یا نداند بناء بر صلاه مى‏گذارد بعد از شستن. یعنى صلاه، صلاه تمام است. این کلام صاحب عروه مخالفت مشهور کرده است، و مدرک مشهور معلوم است که چرا گفته‏اند این فتوی را و بما این که مدرک کانّ تمام نیست در نظر مبارک ایشان حرف مشهور را قبول نکرده ولکن ما برخلاف مشهور تفصیل دادیم.

تفصیل میان علم به نجس بودن از آغاز نماز و نجس شدن در اثناء

ما مى­گوییم علم مدخلیت ندارد، آن نجاست اگر از اول بوده باشد و الان که در اثناء صلاه فهمید در این صورت صلاه باطل است. منتهى گفتیم علم داشته باشد سرّش این است که اگر بداند الان حادث شده است یا احتمالش را بدهد استصحاب مى‏گوید تا حال نبوده است این نجاست. بدان جهت آن نجاستى که حادث فى الثوب و البدن است فى الصلاه، آن نجاست اگر تطهیرش ممکن شد صلاه صحیح است. موضوع این است. منتهى در صورتى که بداند من قبل است استصحاب جارى نمى‏شود. و اگر نجاست را از قبل نداند استصحاب عدم الحدوث الى هذا الحین که قبلا نبوده است. این استصحاب جارى است و موضوع صحت محرز مى‏شود به استصحاب. کلام در دلیل این تفصیل بود.

ادله و مستندات این تفصیل

دلیل این تفصیل بعض روایات است:

۱.      صحیحه محمد بن مسلم

یکى از آن روایات صحیحه محمد ابن مسلم بود که «سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَرَى فِی ثَوْبِ أَخِیهِ دَماً وَ هُوَ یُصَلِّی قَالَ لَا یُؤْذِنْهُ حَتَّى یَنْصَرِفَ». گفتیم بر این که این روایتى که هست، دلالت مى‏کند که اگر بفهمد در اثناء نمازش باطل مى‏شود به این معنا دلالتى نمى‏کند. براى این که محتمل است نهى از ایذان به جهت این است که بعد از ایذان باید ثوب را تطهیر کند حتى على قول المشهور. این که امام علیه السلام فرمود: لا یُؤْذِنْهُ، یعنى کلفت تطهیر را به او نیاورد. نهى به این جهت است.

۲.     صحیحه ابی بصیر

یکى هم فرض بفرمایید صحیحه ابى بصیر که خواندیم «فِی رَجُلٍ صَلَّى فِی ثَوْبٍ فِیهِ جَنَابَهٌ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ عَلِمَ بِهِ» ، بعد فهمید او را. «قَالَ عَلَیْهِ أَنْ یَبْتَدِئَ الصَّلَاهَ »خوب فهمید که نجاست من قبل بوده است. جنابت که الان در حال صلاه حادث نمى‏شود. این هم یک روایت است.

۳.     صحیحه زراره

 یکى از روایات که عمده مى‏شود در مقام، صحیحه زراره‏اى است، صحیحه زراره مى‏گویند. در باب چهل و چهار روایت اولى است. « مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَهَ قَالَ: قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِی دَمُ رُعَافٍ أَوْ شَیْ‌ءٌ مِنْ مَنِیٍّ- إِلَى أَنْ‌ قَالَ إِنْ رَأَیْتُهُ فِی ثَوْبِی وَ أَنَا فِی الصَّلَاهِ؟». من این نجاست را دیدم در ثوبم و من در صلاه بودم. یعنى در اثناء الصلاه. «قَالَ تَنْقُضُ الصَّلَاهَ وَ تُعِیدُ إِذَا شَکَکْتَ فِی مَوْضِعٍ مِنْهُ ثُمَّ رَأَیْتَهُ». اگر قبلا جایی ازلباس شک داشتی و بعد آن را دیدی نماز را باطل کرده دوباره بخوان «وَ إِنْ لَمْ تَشُکَّ ثُمَّ رَأَیْتَهُ رَطْباً قَطَعْتَ وَ غَسَلْتَهُ ثُمَّ بَنَیْتَ عَلَى الصَّلَاه» ولکن اگر هیچ شکی نداشتی و سپس آن را دیدی نماز را قطع کن و آن بشوى، یعنى نماز را دوباره مى­خوانى پس نماز را ادامه بده چرا؟ تعلیلش. «لِأَنَّکَ لَا تَدْرِی لَعَلَّهُ شَیْ‌ءٌ أُوقِعَ عَلَیْکَ فَلَیْسَ یَنْبَغِی أَنْ تَنْقُضَ الْیَقِینَ بِالشَّکِّ» زیرا تو نمى­دانى،شاید چیزى تازه بر تو افتاده باشد و نباید یقین را با شک باطل کرد و مقتضى تعقلی این است اگر از قبل مى­دانى باید اعاده کنى. مقتضاى تعلیل این است که در صورتى که بداند الان عارض شده است یا حادث شده است یا احتمالش را بدهد، صلاتش صحیح است، عمده این است. این همان تفصیلى است که صاحب عروه (ره) در این مسأله بیان فرموده است. اما مطلب به این ختم نمى‏شود و احتیاج به توضیح دارد.

ادله و مستندات نظر مشهور (عدم تفصیل)

مشهور که ملتزم شده‏اند لا فرق ما بین این که بداند در اثناء صلاه که این نجاست من قبل بود یا این که نداند على کل التقدیرٍ اگر تبدیل یا غَسل ممکن بوده باشد مى‏شوید یا ثوبش را مى‏اندازد و بقیه صلاه را اتیان مى‏کند. دلیل آنها چیست؟

 دلیل آنها هم بر روایات سه تا ذکر کرده‏اند. گفته‏اند بر این که این سه تا روایت در مسلک مشهور دلالت مى‏کند.

۱)    موثقه داود بن سرحان

 یکى از آن روایت‏ها که گفته‏اند: بر مسلک مشهور دلالت مى‏کند مُوَثَّقه داود ابن سرحان است. موثقه داود بن سرحان در همین باب چهل و چهار روایت دومى است. «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ» این روایت را شیخ از کتاب محمد ابن على ابن محبوب نقل مى‏کند؛ که محمد ابن على ابن محبوب سندش به آن کتاب صحیح است، خودش هم که از اجلاء است. محمد ابن على ابن محبوب هم نقل مى‏کند «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ یَعْنِی ابْنَ عَبْدِ اللَّهِ» ، این حسن ابن على یعنى ابن عبد الله. حسن ابن على ابن عبد الله مغیره است از ثقات عدول است. او نقل مى‏کند «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ» که از ثقات است منتهى فطحى است، «عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ» که از اجلا است روایت من حیث السند مى‏شود موثقه. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ یُصَلِّی فَأَبْصَرَ فِی ثَوْبِهِ دَماً» ، مردى نماز مى‏خواند ملتفت شد که در ثوبش دم است. «قَالَ: یُتِمُّ» ، امام (علیه السلام) فرمود که نمازش را تمام کند. یعنى اعتنا نکند. اگر ما بودیم و این روایت بود، این مى‏گفتیم که این روایت مسلک مشهور را اثبات نمى‏کند. چرا؟ چون که یُتم معنایش این است که اعتنا به این نجاست دم نکند و نمازش را تمام بکند. چرا؟ چون که این روایت اطلاق دارد که دمش کثیر از مقدار درهم است یا اقل از مقدار درهم است. روایاتى که دلالت کرده است بر این که دم اگر اقل من الدرهم شد، لا بأس، انسان در صلاه با آن ثوب و با آن بدن نماز بخواند، خوب موجب مى‏شود که از یُتّم را حمل مى‏کنیم بر چه چیز؟ بر صورتى که اقل من الدرهم باشد که شیخ حمل کرده است. و صور دیگر را هم می گیرد. یتم یعنى شخصى است که دم را دیده است ولکن وقت ضیق است نمى‏تواند بهم بزند. آن را هم مى‏گیرد.

 آن صورتى را که صحیحه زراره مى‏گفت او اخص است. آن این است که در حال صلاه نجس را دم یا غیر دم را ببیند آن هم سؤال از دم بود. اصاب ثوبه دم رعاف او غیره او شى‏ء من المنى. در صحیحه دم فرض کرده بود. آن صحیحه مى‏گوید بر این که اگر دم دیده شد در صلاه، در اثناء الصلاه و فهمید که این مِنْ قَبل بوده است، تازه نیافتاده است اعاده کند. این یتم را تخصیص مى‏زند. «یتم الاّ اذا علم انّ هذا الدم کان من القبل و کان اکثر من الدرهم» در این صورت اعاده بکند. خوب این جمع عرفى دارد. اشکالى ندارد، این معارضه نمى‏کند. این روایت از مطلق است از حیث این که وقت سعه است یا ضیق است. دم اقل است، اکثر است، تطهیرش ممکن است یا ممکن نیست حمل مى‏شود به آن صورتى که اقل من الدرهم باشد یا اکثر من الدرهمى بوده باشد که احتمال بدهد الان افتاده باشد. و اما بداند من قبل است در آن صورت اعاده مى‏کند. این موثقه کارى براى مشهور نمى‏تواند بکند

۲)    روایت حسن بن محبوب

. یکى از اینهایى که استدلال به مسلک مشهور شده است این رواست است: البته معلوم نیست قول مشهور مستند به این روایت بوده باشد. شاید مستندشان صحیحه دیگر باشد که بررسى خواهیم کرد.

«مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِیسَ فِی آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ کِتَابِ الْمَشِیخَهِ لِلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ» این حسن ابن محبوبى که هست، حسن ابن محبوب کتابى داشت به اسم کتاب مشیخه، کتاب حدیث بود. آن کتاب مثل کتب بعضى اصحاب دیگر به دست این ابن ادریس افتاده بود. این ابن ادریس در آخر سرائر این روایت را از آن نمى‏دانم کتاب مشیخه حسن ابن محبوب نقل مى‏کند که غالبا حسن ابن محبوب ما فحص کرده‏ایم در آن کتاب روایاتى را که نقل مى‏کند از امام (علیه السلام) به یک واسطه، دو واسطه، آخرش سه واسطه است. این هم حسن ابن محبوب عن عبد الله ابن سنان عن ابى عبد الله علیه السلام. سه واسطه‏اش هم نادر است. به یک واسطه نقل مى‏کند از عبد الله ابن سنان از امام صادق (سلام الله علیه). حضرات مى‏گویند مثلا آنهایى که ما درک کردیم این روایت مى‏شود صحیحه تعبیر به صحیحه مى‏کنند. این روایت صحیحه نیست. چون که طریق ابن ادریس در مستطرفات السرائر به این کتبى که ذکر کرده است که یکى از آنها هم کتاب مشیخه حسن ابن محبوب است طریقش مجهول است. به کدام طریق نقل کرده است؟ چون که کتب سابقا نسخه بود. خطى بود. آن نسخه‏اى که به ید ابن ادریس رسیده بود آن نسخه باید به واسطه روات برسد چون که حسن ابن محبوب را که درک نکرده بود این ابن ادریس، وسایط دارد. شیخ وسایطش را به کتاب حسن ابن محبوب نقل کرده است ولکن در تهذیب این روایت نیست، که شیخ طریق دارد به کتاب مشیخه. این روایت را ابن ادریس از آن کتاب مشیخه نقل کرده است. خوب آن طریقش چیست؟ شاید اشخاصى هست که ولو یک نفر به او روایت او اعتماد نمى‏شود. بدان جهت این روایت صحیحه نیست و قابل اعتماد هم نیست و این که در عبارت هم عرض کردیم مشهور هم معلوم نیست استنادشان، به این روایت بوده باشد مستندشان شاید صحیحه محمد ابن مسلم است که بحث خواهیم کرد او به جهت این بود که کسى ادعى نکند که این روایت ضعف سند هم اگر داشته باشد منجبر به عمل المشهور است. این ادعى هم جا ندارد. شاید مشهور آن صحیحه را گرفته‏اند. و ظاهر و الله العالم همین جور هم هست. مشهور اگر حکم کرده‏اند با آن صحیحه حکم کرده‏اند، نه با این روایت. چون که در این روایت یک حکمى هست که در آن حکم احدى فى ما نعلم ملتزم نشده است. آن حکم چیست؟ مى‏رسیم.

 در این روایت دارد که عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ رَأَیْتَ فِی ثَوْبِکَ دَما» در ثوبت دمى را دیدى در حالى که تو نماز مى‏خوانى. ً«وَ أَنْتَ تُصَلِّی وَ لَمْ تَکُنْ رَأَیْتَهُ قَبْلَ ذَلِکَ» قبل از این ندیده بود. یعنى نسیان نیست. قبلا ندیده بودى الان دیدى. «فَأَتِمَّ صَلَاتَکَ» ، صلاتت را تمام بکن. این که مى‏گوید قبلا ندیده باشى معلوم مى‏شود که دم کثیر است. مثل آن روایت نمى‏شود حمل کرد به دم اقل من الدرهم. این که مى‏فرماید «ان رأیت فى ثوبک دما و انت تصلى و لم تکن رأیته قبل ذلک»  یعنى دم، دم کثیر باشد که غیر معفوٌ عنه است. در این صورت «فاتم صلاتک». صلاتت را تمام بکن. «فَإِذَا انْصَرَفْتَ فَاغْسِلْهُ»آن وقتى که نمازت را تمام کردى آن وقت مى‏شویى ثوبت را. « قَالَ وَ إِنْ کُنْتَ رَأَیْتَهُ قَبْلَ أَنْ تُصَلِّیَ فَلَمْ تَغْسِلْهُ» ، یادت رفت بشویى. «ثُمَّ رَأَیْتَهُ بَعْدُ». نماز خواندى، یادت آمد، دیدى. «وَ أَنْتَ فِی صَلَاتِکَ فَانْصَرِفْ فَاغْسِلْهُ وَ أَعِدْ صَلَاتَکَ» صورت نسیان است که نماز باطل است. بعد از صلاه هم ببینید باز باطل است. در صورت نسیان الغسل. به این روایت تمسک کرده‏اند به مسلک مشهور. که این رأیت فى ثوبک دما فانت تصلى و لم تکن رأیته قبل ذلک . دمِ کثیر را در اثناء صلاه دیده است و این دم را قبلا نمى‏دانست. گفته‏اند این روایت دلات مى‏کند که صلاه مثلا تمام بشود. همان اتیان بشود مضر نیست. اگر این روایت تا این­جا بود که اِنْ رأیت فى ثوبک دما فانت تصلى و لم تکن رأیته قبل ذلک  فاتم صلاتک. اگر اینجور بود، این روایت با آن صحیحه زراره اطلاق و تقیید داشت. این روایت مطلق بود، صحیحه زراره که قبلا خواندیم، مقید بود این را تقیید مى‏کرد. چرا این مطلق بود؟ مى‏گوید اگر نماز خواندى، در نمازت دمى را دیدى که قبلا ندیده بودى او را. نمازت را تمام بکن، اعم از این که بدانى این دم من قبل بود و تو ندیده بودى یا احتمال بدهى که من قبل نبوده است، تازه افتاده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا