درس ۷۶۰- قائلان به تفاوت میان جاهل به موضوع و جاهل به حکم

بسم الله الرحمن الرحیم

قائلان بر اتحاد جاهل به حکم و جاهل به موضوع

 عرض مى‏کنم: بر اینکه بعد از خروج الوقت علم پیدا کند به موضوع که صلاتم در ثوب نجس یا با بدن متنجس واقع شده است بعد خروج الوقت به این معنى علم پیدا کند قضا برایش واجب نیست این متسالم علیه بین الاصحاب است. و فى ما نعلم، کسى را نمى‏دانیم که ایشان مخالف در مسأله بوده باشد.

و روایات بر اینکه این صلاتش مع الجهل بالموضوع صحیح است. خواهیم گفت در این ارتباط روایات کثیره صحیحه هستند. یعنى روایات صحاح متعددى هست. کلام بین الاصحاب در جایى است که علم به موضوع در وقت حاصل بشود. صلاه را وقتى که در ثوب متنجس با بدن متنجس خواند قبل خروج الوقت علم پیدا کرد که صلاه با ثوب متنجس یا با بدن متنجس واقع شده است. حکایت شده است از جماعتى من الاصحاب منهم شیخ الطائفه در نهایه‏اش. و ابن زهره در غینه‏اش. و محقق (ره) در نافعش. و علامه در قواعدش. و جمع دیگرى ملتزم شده‏اند اگر در وقت علم پیدا بکند اعاده واجب است.

ادله و مستندات قائلان به تفاوت بر وجوب اعاده در وقت

اینها چرا ملتزم شده‏اند بر اینکه اعاده در وقت واجب است؟گفته‏اند: در ما نحن فیه روایاتى داریم که این روایات على طائفتین است. یک طایفه از این روایات دلالت مى‏کند صلاتى را که انسان مع الجهل بالنجاسه‏اى بالموضوع اتیان کرد باید آن صلاه را تکرار کند. و فرقى مابین العالم بالموضوع و جاهل بالموضوع نیست. صلاه را با ثوب متنجس اگر خواند که بدن هم حکم ثوب را دارد، احتمال فرق نیست، و بعد از صلاه ملتفت شد بر اینکه ثوب و بدنش یا بدنش نجس بوده، نمازش را باید اعاده کند. و عرض کردیم: مراد از اعاده در این روایات معناى لغویش است، یعنى تکرار کند. چه در خارج الوقت علم پیدا کند چه داخل وقت. این روایات على الاطلاق مى‏گویند که جاهل و عالم على حد سواء است.

روایات داریم که مقتضاى این روایات این است که جاهل باید اعاده کند.

۱-    صحیحه ابن وهب

یکى از اینها صحیحه وهب ابن عبد ربه است در باب ۴۰ از ابواب النجاسات روایت هشتمى است. و باسناده عن سعد ابن عبد الله‏ (شیخ الطائفه(ره)) به سندش از سعد ابن عبد الله نقل مى‏کند. سند شیخ به سعد ابن عبد الله متعدد است. اعرف اسانیدش آنى که سند عام است، این است که شیخ طوسی نقل مى­کند، از استادش که شیخ مفید است عن ابى القاسم جعفر ابن محمد، مفید هم نقل مى‏کند از ابى القاسم جعفر ابن محمد، این جعفر ابن محمد ابن قولویه است. عن ابیه، یعنى جعفر ابن محمد ابن، از پدرش که محمد ابن قولویه است نقل مى‏کند و محمد ابن قولویه هم از سعد ابن عبد الله نقل مى‏کند. محمد ابن قولویه از تلامذه سعد ابن عبد الله بوده است محمد بن قولویه  روایاتِ کثیره‏اى نقل مى‏کند از سعد ابن عبدِ الله که به واسطه­ى پسرش به شیخ الطائفه رسیده و از شیخ طوسى به شیخ مفید، روایاتى که شیخ قدس الله نفسه الشریف، یعنى شیخ الطائفه در تهذیب و استبصار، از سعد ابن عبدالله دارد بسند سعد ابن عبد الله، این سند است که عرض شد. عن سعد ابن عبد الله عن محمد الحسین، این محمد بن الحسین الخطاب اشعرى قمى است، از اجلاء است. از دو نفر روایات سعد ابن عبد الله خیلى است. یکى این محمد ابن حسین بن ابى الخطاب است، دیگرى هم احمد بن محمد بن عیسى است. روایات سعد ابن عبد الله از احمد بن محمد بن عیسى بیشتر است از روایاتى که از محمد ابن الحسین ابی خطاب است. جُلّ روایات سعد ابن عبد الله از این دو نفر است. این محمد بن الحسین هم که نقل مى‏کند از ابن ابى عمیر، از مشایخ محمد بن حسین ابی خطاب است، او از مشایخ احمد بن محمد بن عیسى هم هست. ابن ابى عمیر هم نقل مى‏کند عن وهب بن عبد ربه که از اجلاء است و از اصحاب امام صادق (ع) است. آنجا دارد که «فِی الْجَنَابَهِ تُصِیبُ الثَّوْبَ» جنابتِ منى اصابت به ثوب مى‏کند « وَ لَا یَعْلَمُ بِهَا صَاحِبُهُ». ولکن صاحب ثوب، نمى‏داند که این منى اصابت کرده است. « فَیُصَلِّی فِیهِ» در این ثوب نماز مى‏خواند، «ثُمَّ یَعْلَمُ بَعْدَ ذَلِکَ» بعد از صلاه مى‏داند که به ثوبش منى اصابت کرده است. « قَالَ یُعِیدُ إِذَا لَمْ یَکُنْ عَلِمَ» ولو نمى‏داند باید اعاده کند نمازش را. این دلالت مى‏کند به اینکه جاهل به موضوع، جاهل به اصابت، آنهم نمازش اعاده مى‏خواهد. ثم عَلِمَ یعنى چه در وقت بداند بعد الفراغ من الصلاه چه وقتِ صلاه گذشته بود بداند، علم هر دو را مى‏گیرد. این روایت به اطلاقه مى‏گوید این جاهل هم باید اعاده کند. یعنى در وقت اعاده اصطلاحى در خارج وقت هم قضاى اصطلاحى. این یک روایت است.

۲-    روایت علی بن جعفر

 روایت دیگرى هم که دلالت مى‏کند جاهل و عالم على حد سواء است، جاهل به موضوع و عالم به موضوع، روایت دهمى است در این باب. روایت دهمى از عبد الله ابن جعفر فى قرب اسناد. صاحب وسائل از قرب الاسناد نقل مى‏کند، عبد الله جعفر حمیرى (ره) او نقل مى‏کند عن عبد الله بن الحسن عن جده على بن جعفر. این على ابن جعفر جد این عبد الله ابن حسن بوده است. ولکن جد او جلالتش کالشمس فى رابعه النهار است. ولکن این نوه، عبد الله ابن الحسن توثیقى ندارد. اینقدر است که آقازاده است. عن اخیه موسى بن جعفر (ع)، بدان جهت این روایت من حیث سند اشکال پیدا مى‏کند. «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ» سؤال کردم از مردى.

۳-    خبر ابی بصیر

روایت نهمى در این باب از ابى بصیر است، و باسناد شیخ عن محمد ابن حسن صفار، این سند شیخ هم به محمد ابن حسن صفار سند صحیحى است. باز محمد ابن حسن صفار نقل مى‏کند عن محمد بن الحسین، مى‏بینید که این محمد بن الحسین ابى الخطاب هم از صفار نقل مى‏کند هم سعد بن عبد الله. از این نتیجه مى‏گیرند محمد بن حسن صفار با سعد ابن عبد الله معاصر بوده‏اند، هم طبقه هستند. چون که هر دو از محمد بن الحسین ابى الخطاب نقل مى‏کند.

محمد بن الحسین هم نقل مى‏کند عن وهیب ابن حفص. و یا وهب ابن حفص در بعضى نسخ اینگونه دارد، یعنى در روایات وهیب بن حفص است. بعضى روایاتى که هست وهیب بن حفص است، حسن بن محمد ابن سماعه، یا محمد ابن الحسین، این دو نفر نقل مى‏کنند از این وهیب ابن حفص یا وهب ابن حفص روایات کثیره‏اى دارد. هم سعد ابن عبد الله از محمد ابن الحسین. هم محمد بن حسن صفار روایت دارد، هم دیگران دارند. این محمد ابن الحسین، و سماعه راوى روایت از وهیب ابن حفص هستند غالبا. وهیب ابن حفص هم از ابى بصیر نقل مى‏کند. وهیب ابن حفص توثیق ندارد. عن ابى عبد الله علیه السلام. «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ صَلَّى وَ فِی ثَوْبِهِ بَوْلٌ أَوْ جَنَابَهٌ» در ثوبش بول یا جنابت هست، « فَقَالَ عَلِمَ بِهِ أَوْ لَمْ یَعْلَمْ فَعَلَیْهِ إِعَادَهُ الصَّلَاهِ إِذَا عَلِمَ». وقتى که فهمید باید نمازش را اعاده کند. یعنى جاهل با عالم على حد سواء است. عالم هم به معناى لغوى است. این یک طایفه از اخبار است که دلالت مى‏کند بر اینکه جاهل به موضوع مثل عالم به موضوع باید اعاده کند. ظاهر علم او لم یعلم فعلیه الاعاده یعنى حکم حکم لزومى است. این یک طایفه از اخبار.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا