درس ۷۶۱- روایات دال بر تفاوت بین جاهل به موضوع و عالم در وقت

بسم الله الرحمن الرحیم

روایات دال بر تفاوت بین جاهل به موضوع و عالم در وقت

 یک طایفه از اخبار هست آن طایفه از اخبارى که هست دلالت مى‏کنند، تفصیل مى‏دهند ما بین عالم بالموضوع و الجاهل بالموضوع که اگر عالم بالموضوع باشد نماز بخواند اعاده کند. و اگر جاهل بالموضوع باشد فلا یعید. اعاده نکند یعنى تکرار نکند. اعاده اصطلاحى و قضاى اصطلاحى هیچکدام واجب نیست. دال بر این است این روایت است،  محمد ابن الحسن باسناده عن على ابن مهزیار که سند شیخ به على ابن مهزیار سند صحیحى است، عن فُضاله یعنى فُضالهُ ابنُ ایوب، عن اَبانِ بن عثمان عن عَبدِ الرحمن ابن أبیِ عبد الله. شیخ (ره) در مثل این روایات که عبدالرحمن است در بعضى موارد رحمان را عوض مى‏کند مى‏گوید عبد الله. عبد الله ابن ابى عبدِ الله. این موجب توهم مى‏شود به بعضى‏ها خیال مى‏کند که این دو نفر است. عبدالرحمن بن ابى عبد الله در تهذیب متعدد است، خیال مى‏کنند اینها دو نفرند. مثلا عبدالرحمن بن حماد، عبد الله بن حماد، دو نفر هستند. نه اینها دو نفر نیستند، یکى هستند. عادت شیخ بر این جاریست که ربما لفظى را که عبدالرحمن است، چونکه عبد الرحمن از اسماء خداوند است، عبد الله تعبیر مى‏کند. بدان جهت این یک شخص میشود موجب اشتباه نشود. «أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یُصَلِّی وَ فِی ثَوْبِهِ عَذِرَهٌ مِنْ إِنْسَانٍ أَوْ سِنَّوْرٍ أَوْ کَلْبٍ أَ یُعِیدُ صَلَاتَهُ قَالَ إِنْ کَانَ لَمْ یَعْلَمْ فَلَا یُعِیدُ». اگر نمى‏داند که در ثوبش عذره و اینها است اعاده نکند. اینهم یک طائفه است. آنى که نسبت داده شده است به جماعتى که آن جماعت هم جماعت کثیره است، گفته‏اند اعاده واجب است و قضا واجب نیست، از آن جماعت کثیره شیخا، ابن زهره، محقق و علامه، و دیگران هستند، آنها اینگونه جمع کردند مابین این دو طائفه. گفته‏اند آن روایاتى که مثل صحیحه عبدالرحمن ابن ابى عبد الله و صحیحه عبد الله ابن سنان است که ان کان لم یعلم فلا یعید، این حمل میشود بصورت علم در خارج وقت. در جایى که در خارج وقت بداند قضا برایش واجب نیست. و آن صحیحه وهب بن عبدربه و آن روایت ابى بصیر را حمل مى‏کنند به نفى ثبوت الاعاده که عَلِمَ بِهِ اَوْ لَمْ یَعْلَمْ فعلیه الاعاده، یا فیعید اذا لم یَعْلَمْ، یعنى اعاده در وقت. روایات نافیه حمل مى‏شود فى نفى القضاء، یعنى قضاء الاصطلاحى. و روایاتى که مثبت اعاده هستند حمل مى‏شود به اعاده اصطلاحى، یعنى در داخل وقت قضا مى‏شود، در خارج وقت قضا نمى‏شود ولکن در داخل وقت تکرار مى‏شود. ملتزم شدند به این معنى.

جمع تبرعی محقق همدانی بین دو طائفه از روایات

 محقق همدانى(ره) فرموده است جمع ما بین الطائفتین به این نحوى که جمع شده است، اینها جمع کرده‏اند، این جمع بلا شاهد است. جمع تبرعى است این. براى اینکه آن روایات آمره به اعاده را حمل کنیم به اعاده فى الوقت، نافیه به اعاده را حمل کنیم به نفى قضا یعنى اعاده در خارج الوقت، این جمع تبرعى است. مجرد اینکه مراد از این اخبارى که اذا کان لم یعلم فیعید علم او لم یعلم اعاده، قدر متیقن از اینها اعاده فى الوقت است. و قدر متیقن هم از اخبار نافیه که اذا کان لم یعلم فلا یعید، قدر متیقن از آنها نفى القضاء است، این مجردِ قدرِ متیقن، جمعِ عرفى درست نمى‏کند. این در بحث خودش مذکور است دیگر. قدر متیقن ثمن عذره سحت، عذره انسان است. ثمن عذره قدر متیقن عذره غیر الانسان است. این جمع عرفى نمى‏شود. این جمع بلا شاهد است و جمع جمع تبرعى است. و الا اگر این جمع بوده باشد در اکثرِ مواردِ تعارض، اکثر نگوئید، بلکه بگوئید. جُلّش تعارض پیش مى­آید الا ما شذ و ندرى که هست، این جمع عرفى آنجا ممکن مى‏شود، این جمع تبرعى مى‏شود. پس جمع مابین الطائفتین جمع به این نحو جمع تبرعى است شاهد ندارد.

شاهد داشتن این جمع در کلام بعضی

 بعضى‏ها فرموده‏اند نه، شاهد جمع دارد. این جمع تبرعى از روایات، شاهد جمع دارد. شاهد جمع را دو تا روایت نقل کرده‏اند. یکى از آن شاهد جمع ها که در ما نحن فیه ذکر شده است، صحیحه عیص ابن القاسم است. صحیحه عیص ابن القاسم روایت ششمى است در باب ۴۰ از ابواب النجاسات.  محمد ابن الحسن باسناده عن على بن مهزیار عن صفوان، یعنى صفوان ابن یحیى عن العیص بن القاسم که همه‏اش اجلاء هستند. «عیص بن القاسم از اصحاب امام صادق (ره). « قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ صَلَّى فِی ثَوْبِ رَجُلٍ أَیَّاماً». مردى در ثوب مردى ایامى را نماز خواند. «ثُمَّ إِنَّ صَاحِبَ الثَّوْبِ أَخْبَرَهُ أَنَّهُ لَا یُصَلَّى فِیهِ».. صاحب ثوب خبر داد که در این ثوبى که تو به او داده است نماز نمى‏خواند، یا نجس است یا فرض کنید غیر مأکول اللحم است. فرقى نمى‏کند. « قَالَ لَا یُعِیدُ شَیْئاً مِنْ صَلَاتِهِ ». امام علیه السلام فرمود: على الاطلاق شیئى از صلاتش را اعاده نکند. گفته‏اند این روایت مال علمِ بَعدَ خروجِ الوقت است. چونکه فرض مى‏کند صلى فیه ایاما. ایام منقضى شده است، نمازهایى خوانده است. ثم صاحب الثوب اخبره، این علم بعد الخروج الوقت است. امام علیه السلام فرمود اینجا اعاده نکند، یعنى قضا نکند. این یک شاهد.

یک شاهد دیگر همان روایت على ابن مهزیار است که قبلا اشاره شد از عبد الله بن جعفر، نقل مى­کند.«عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ احْتَجَمَ» مردى حجامت کرد «فَأَصَابَ ثَوْبَهُ دَمٌ» به ثوبش دم اصابت کرد.«فَلَمْ یَعْلَمْ بِهِ حَتَّى إِذَا کَانَ مِنَ الْغَدِ کَیْفَ یَصْنَعُ » ، نفهمید که دم اصابت کرده است، فردایش فهمید. وقت نمازهایى که خوانده تمام شده، دیگر فردا که شد فهمید که بابا، به ثوبش دم اصابت کرده بود، نمازهایش را در دم خوانده است.« فَقَالَ» اینجا مى‏فرماید: «إِنْ کَانَ رَآهُ فَلَمْ یَغْسِلْهُ فَلْیَقْضِ جَمِیعَ مَا فَاتَهُ- عَلَى قَدْرِ مَا کَانَ یُصَلِّی وَ لَا یُنْقَصُ مِنْهُ شَیْ‌ءٌ». یعنى تمام نمازهایش را قضا مى‏کند، اگر مى‏دانسته و بعد خوانده. «وَ إِنْ کَانَ رَآهُ وَ قَدْ صَلَّى».که فرض سائل است « فَلْیَعْتَدَّ بِتِلْکَ الصَّلَاهِ» ، به آن صلاه اعتنا بکند اعاده یعنى قضا نمى‏خواهد در خارج الوقت. «ثُمَّ لْیَغْسِلْهُ». دیگر آن چیزى که هست، آن ثوب را مى‏شوید. بعد که فهمید براى صلواه آتیه مى‏شوید. گفته‏اند: این شاهد جمع.

اشکالات بر شاهد جمع

 این شاهد جمعى که هست، این شاهد جمع اشکال دارد. اشکال این شاهد جمع چندتاست، یک اشکال نیست. یک اشکالش این است که اولا این صحیحه عیص ابن القاسم تنها علم بعد الخروج الوقت را نمى‏گیرد. بله، علم بعد الخروج الوقت را مى‏گیرد، اما علم فى الوقت را هم مى‏گیرد. چونکه عن رجل صلى فى ثوب رجل ایاما ثم ان صاحب ثوب اخبره، خوب امروز هم که نماز ظهر و عصر را خوانده بود، امروز که امروز است طرف غروب که هنوز غروب نشده بود، یک ربع مانده به غروب، ان صاحب الثوب اخبره، سه روز است که نماز خوانده در این لباسها. نسبت به آن‏ دو روزش و امروز نماز صبحش قضا است. اما نسبت به نماز ظهر و عصرش نه، فى الوقت هست، هنوز وقت نگذشته است. خوب صلى فى ثوبه ایاما، این درست است. پس او، هم اعاده را مى‏گیرد که علمِ فى الوقت باشد هم علم فى خارج الوقت را. این یک اشکال. این روایت هم که روایت على ابن مهزیار از على ابن جعفر است اشکالش این است که من حیث السند ضعیف است. اینهم فرض بفرمائید بر اینکه مطلق است. چرا؟ چونکه امام (ع) از آن سؤال اعراض کرد. فرمود ان کان رأه فلم یغسله فلیقض جمیع مافاته. جمیع مافات را قضاء مى‏کند على ما کان یصلى. این قضا مى‏کند مافات را مى‏گوید قضا مى‏کند، یعنى ایامى که گذشته است، آن دیروزى را که گذشته است او را هم قضا مى‏کند. این را نمى‏شود حمل کرد بر اینکه فرض بفرمائید اعاده را واجب مى‏کند، اعاده فى الوقت را. نه. مى‏گوید که على ما کان یصلى آنها را قضا مى‏کند. و ان کان رأه و قد صلى فلیعتد بتلک الصلاه. اگر رأه و قد صلى، نماز خوانده بود، فلیعتد بتلک الصلاه. وقت باشد یا وقت خارج بشود. این در جواب مطلق است. ولو سائل در سؤالش – من الغد – را فرض کرده بود ولکن امام(ع) در جواب قاعده کلّى بیان فرمود این یک اشکال در جواب اعراض کرد قاعده کلى را فرمود. این یک اشکال.

صریح هستند فقط مى‏گویند: بر اینکه فرض بفرمائید اعاده واجب است، قضاء واجب نیست، قضاى اصطلاحى، اعاده واجب است. خوب ما در ان روایاتى که مى‏گوید فلا یعید، روایاتى داریم که نفى اعاده اصطلاحى را مى‏کند. مى‏گوید اعاده اصطلاحى واجب نیست. مثل کدام روایت؟ مثل آن روایت اولى که صحیحه محمد ابن مسلم است. روایت اولى در باب چهلم. «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ» ، این احمد ابن محمد ابن عیسى است که از على ابن حکم نقل مى‏کند. على ابن حکم الانبارى از اجلاء است و از ثقات است. «عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَرَى فِی ثَوْبِ أَخِیهِ دَماً وَ هُوَ یُصَلِّی». آن نماز مى‏خواند بیچاره نمى‏داند لباسش از سرتاپا خون است. «قَالَ لَا یُؤْذِنْهُ حَتَّى یَنْصَرِفَ». ابلاغ نکند تا اینکه فارغ بشود. معنایش این است که اگر الان ابلاغ بکند باید نمازش را بهم بزند. و اما وقتى که تمام شد انصرف، یعنى سلامش را گفت، آنوقت اعلام بکند علم بعد از صلاه است آن وقت دیگر اعاده برایش واجب نیست. لا یُعْلِمُهُ حتى ینصرف. یعنى تکلیف نیاورد به او، بگذار تمام بکند صلاتش را آنوقت بگو. این صریح در این معنى است که اعاده اصطلاحى واجب نیست ولو بعد از صلاه بفهمد فى الوقت. یکى این روایت.

 یکى صحیحه آن زراره که او را همه مى‏داند در باب ۴۱ از ابواب النجاسات نقل شده است. ، در رابطه با استصحاب وارد است، که مى‏گوید: فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَیَقَّنْ ذَلِکَ- فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ فِیهِ شَیْئاً ثُمَّ صَلَّیْتُ فَرَأَیْتُ فِیهِ» بعد از نماز فهمیدم که منى یا دم اصابت کرده است، امام علیه السلام فرمود «قَالَ تَغْسِلُهُ وَ لَا تُعِیدُ الصَّلَاه»َ. نمازش را اعاده نکند ولکن ثوب را بشورد براى نمازهاى دیگر. «قُلْتُ لِمَ ذَاکَ» ؟ فرمود براى اینکه در نماز جهل داشتى به نجاست. این صریح در این معنى است که اعاده لازم نیست.

 پس این شاهد جمع را نمى‏شود پذیرفت. اینها شاهد جمع نمى‏شوند. بلکه نسبت داده شده است به مشهور از متأخرین جمع کرده‏اند مابین این طائفتین آن روایاتى را که امر به اعاده و قضا مى‏کند مطلق بود آن روایات، آن روایت را حمل به استحباب کرده‏اند. چونکه آنها ظهور دارند که اعاده و قضا واجب است. این روایات صریح است در اینکه نه اعاده واجب است نه قضا براى جاهل به موضوع. به صراحت اینها از آنها رفع ید مى‏شود و آنها حمل مى‏شود به استحباب. بدان جهت اعاده مستحب مى‏شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا