درس ۷۷۰ – حکم رویت نجاست در اثناء نماز و احتمال ملاقات در حال دخول در نماز

 بعد کلام در این واقع مى­شود. در اثناء صلاه نجاست را در ثوب و بدن دید و احتمال داد این نجاست در حال شروع صلاه و دخول فى الصلاه افتاده است. صلاتش صحیح است و در ما نحن فیه، مى‏شورد بقیه‏اش را اتیان مى‏کند. و اما اگر وقت ضیق است. اگر بخواهد این لباسش را بشورد، یا بدنش را بشورد، بقیه صلاه را بخواند، این بقیه صلاه در خارج الوقت واقع مى‏شود. چون­که اواخر وقت است. اگر الان نجاست را در ثوب و بدن دید، الان فرض بفرمائید اگر بخواهد این­ها را بشورد مى‏تواند بشورد، آب هم دارد، همه چیز مهیاست. ولکن این نجس نجسى است که اقلا شستن او پنج دقیقه طول دارد، آب را بیاورد و این­ها، این پنج دقیقه هم از وقت باقیست، از وقت صلاه، آن دو رکعت اخیر را باید بعد از خروج وقت بخواند. اینجا وظیفه‏اش چیست؟ آیا وظیفه‏اش این است که همین طور بلا تطهیر با این ثوب نمازش را بخواند؟ اینطور است؟ بلا تطهیر با این ثوب نمازش را بخواند. ظاهر عبارت عروه این است که اگر سعه وقت است که باید نماز را بشکند، اگر نمى‏تواند بشورد. دو تا حکم بود. یکى این بود که در سعه وقت تطهیر نمى‏تواند بکند باید بشکند برود تطهیر کند بیاید نمازش را بخواند. یک مسأله آنجاست که بشکند برود تطهیر بکند، آن نمازى که اتیان مى‏کند تمامش در خارج وقت واقع مى‏شود. یا بعضى در خارج وقت واقع مى‏شود. آب موجود است در اثناء صلاه مى‏تواند تطهیر بکند اگر تطهیر بکند بعض الصلاه در خارج الوقت واقع میشود. بعضش را که اتیان کرده است، و بعضش در خارج وقت اتیان مى‏شود.

 در آن جایى که تمام صلاه در خارج وقت واقع میشود، آن شبهه‏اى ندارد بر اینکه با آن ثوب متنجس و بدن متنجس نماز را تمام مى‏کند. آب ندارد، الان نمى‏تواند بشورد. این نماز را بشکند و برود و بشورد و دوباره بخواهد نماز را از سر بگیرد، تمام صلاه در خارج وقت واقع می­شود. این شبهه‏اى ندارد که در این­صورت نماز را باید تمام کند با همین نجاست ثوب و البدن. و الوجه فى ذلک این است که اگر این نجاست را قبلا مى‏دانست، قبل از صلاه مى‏دانست که این ثوب نجس است. و اگر بخواهد این ثوب را تطهیر بکند و نماز را اتیان بکند، تمام نماز در خارج وقت واقع مى‏شود. وقت نیست، اگر بخواهد این را تطهیر کند نماز را بخواند نماز تمامش در خارج واقع میشود. آنجا نه، با همان ثوب نجس نماز مى‏خواند. در صورتى که ساتر عورت دیگرى ندارد، همان ثوب نجس همان ساتر عورت است، چیز دیگرى نیست، با همین ثوب نجس نمازش را مى‏خواند.

در صورتى که قبل از صلاه مى‏دانست، متوجه به نجاست بود، و اگر مى‏شست نماز فوت مى‏شد، جایز است با آن ثوب نجس نماز بخواند. در مسأله اقوال ثلاثه هست. آن کسى که ثوب طاهر ندارد، ثوبش منحصر به نجس است، او وظیفه‏اش چیست؟ جماعتى گفتند متعین است در ثوب نجس نماز بخواند. شهید و من تبع الشهید. جماعتى گفته‏اند که نه، عریان بخواند، صلاه عاریه را بخواند. صلاه عارى ان شاء الله خواهد آمد. لخت و عریان مادرزاد نماز مى‏خواند در جایى که کسى نیست در حال القیام مى‏ایستد. منتهى به رکوع و سجودش اشاره مى‏کند. یا اگر جایى است که احتمال دارد کسى پیدا بشود، آنجا مى‏نشیند این کار را مى‏کند. نمازش را جماعتى گفته‏اند باید صلاه را عریانا بخواند. مسأله ذات اقوال ثلاثه است بعضى گفته­اند: کسى که ثوب طاهر ندارد مخیر است مابین اینکه صلاه را عاریا بخواند یا صلاه را در ثوب نجس بخواند مع الرکوع و السجود تامّتین. با رکوع و سجود تامّه. یا صلاه را با رکوع و سجود ایماءً یا صلاه را با ثوب نجس بخواند با رکوع و سجود تامه.

بناءً على ما ذکرنا این شخص وقتى که در اثناء صلاه فهمید نجاست من قبل بود. ولکن الان تطهیر بکند او را باید این نماز را قطع بکند، برود بشورد، منحرف بشود از قبله یا تکلم بکند، آنوقت آن نماز را که مى‏خواند تمام آن نماز در خارج وقت واقع می­شود. چرا؟ چونکه از اول اگر مى‏دانست ثوبش نجس است او را تطهیر کند تمام صلاه در خارج وقت واقع میشود جایز بود بنا بر قول ما، واجب بود بنا بر آن قول مثل شهید و امثالش که مسأله‏اش خواهد آمد، در ثوب نجس نماز بخواند. و الان وقتى که قبلش جایز بود الان به طریق اولى جایز میشود که در اثناء فهمیده، قبلش فهمیده بود حکم همین طور بود. الان هم همین طور در اثناء فهمیده، حکم همین گونه است. بله. آن کسى که مى‏گوید بر اینکه عاریا باید بخواند همینکه دید ثوب و بدنش نجس است و اگر نماز را قطع کند که تطهیر کند نماز فوت مى‏شود، این باید ثوب و بدنش، ثوب را از بدنش بیندازد، به مجرد فهمیدن. عریان بقیه نماز را بخواند. چونکه وظیفه‏اش صلاه عریان است.

 پس در صورتى که بخواهد تطهیر کند تمام صلاه در خارج وقت واقع میشود حکمش این است. چونکه تطهیر کردن موقوف به انحراف من القبله است. و اما اگر بخواهد تطهیر بکند منحرف از قبله نمى­شود، تطهیر مى‏کند و نماز را هم در وقت اتیان مى‏کند ولکن بعض رکعاتش را. یک رکعتش را مثلا. یا در مسئلتنا اگر بخواهد تطهیر بکند که مستقبل قبله است و مبطل نیاورده، تطهیر مى‏کند ولکن دو رکعتش در خارج وقت واقع مى‏شود.

 ظاهر عبارت عروه باز، این است که ملاک مع ضیق الوقت، یعنى ضیق الوقت اختیارى. صلاه دو تا وقت دارد. یک وقت اختیارى دارد که آن همین است که معلوم است پیش همه، صلوه وقتشان چه چیز هستند. وقت اختیارى. یک وقت اضطرارى دارد. وقت اضطرارى این است که انسان از هر نمازى یک رکعتش را در وقتش بتواند درک کند، آن صلاه صلاه ادائى است، باید قصد اداء کند. باید قصد کند که صلاه ادائى اتیان مى‏کنم من ادرک رکعه من الوقت، روایات متعدد است ولکن در یک روایت دارد که سندش هم لا بأس به است،« من ادرک من الوقت رکعه کمن ادرک کلها». کسى که از صلاه صبح یک رکعت را درک کند کمن ادرکها. چونکه روایات دیگر هستند و اقوال کانه مسأله مسأله متسالم علیه است، به ادراک یک رکعت اختصاصى به غَداه ندارد، با ادراک یک رکعت، انسان ادراکِ وقت را مى‏کند. یعنى به عبارت اخرى وقت مثل قبله است. چه طورى که قبله معتبره در صلاه دو طور است. یک قبله اختیارى است که عبارت است نحو الکعبه. یک قبله اضطرارى است، آن مابین المشرق و المغرب. وقتى که انسان در حال جهل ما بین المشرق و المغرب نماز خواند و قبله را نمى‏تواند تشخیص بدهد مجزى است. این ما بین المشرق و المغرب که خواند این مجزى است، این قبله قبله اضطرارى مى‏گویند، قبله عذرى است. چه جور قبله اختیارى و قبله عذرى هست؛ وقت اختیارى و وقت عذرى هم هست. خوب وقتى که اینجور شد، تطهیر کند نماز را بقیه صلاه در خارج وقت واقع بشود، عیبى ندارد. چونکه من ادرک رکعه من الصلاه کمن ادرکها تامه. یا منصرف بشود از قبله، برود لباسش را بشورد، تطهیر کند، با بدن طاهر و با لباس طاهر نمازش را بخواند که یک رکعتش، دو رکعتش در وقت واقع میشود. یک رکعتش واقع بشود بس است. چرا؟ چونکه این روایت که من ادرک من الصلاه رکعتا کمن ادرکها، تعمیم توسعه در وقت مى‏دهد. منتهى در حال اضطرار و عذر. در حال عذر مى‏گوید بر اینکه وقت وسیع است. یک رکعت که در وقت اولى بود، صلاه را در وقتش درک مى‏کنى. مفروض این است من بروم تطهیر ثوب بکنم یا بدن بکنم، صلاه را در وقتش درک مى‏کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا