درس ۷۷۱ – نظر مرحوم سید خویی در مسأله
سید خوئى (رح) در تنقیح مىفرماید: کسی که لباسش نجس است و مىتواند بعد از تطهیر یک رکعت را در وقت ادرک کند باید لباس یا بدن را تطهیر کند. یعنى صلاه را با طهارت ثوب و بدن اتیان بکند، چونکه درک رکعت از وقت درک تمام الصلاه فى الوقت است. حاکم است این دلیل. توسعه مىدهد وقت را، از ضیق بودن خارج مىکند. عبارت صاحب عروه ضیق الوقت بود. از ضیق بودن خارج مىکند دلیل حاکم. من ادرک من الغداه رکعه کمن ادرکها، وقت وسیع است و ثوب و بدنش را تطهیر مىکند این کلام سید خوئى (رح).
پس اینى که مع ضیق الوقت در عبارت عروه است این را حمل کردهاند به آن صورتى که به حیثى که نمىتواند حتى یک رکعت از وقتى که هست، یک رکعت از وقت را هم درک بکند، قول اینکه ثوب با ثوب نجس باید نماز خواند این یک قول است، که مىگویند بعض جایز است با ثوب نجس نماز خواند یا بعضى مىگویند واجب است لکن در صورتی که تطهیر کند یک رکعت را درک نمىکند از وقت آنجاست که یا با ثوب نجس مىشود نماز خواند یا واجب است عریاناً نماز بخواند. و اما در صورتى که نه، ممکن بوده باشد یک رکعت را با شرایط خواند، نه، آنجا باید شرایط را ملاحظه کرد برود تطهیر کند بیاید اینگونه فرمودهاند.
عرض مىکنم بر اینکه اگر ما بودیم و من ادرک من الصلاه رکعه کمن ادرکها تامه بود. و از آنطرف هم اینجور بود که دلیلى داشتیم بر اینکه لا صلاه الا بطهور، یا لا صلاه الا بستر العوره، و هکذا لا صلاه الا فى الوقت، اغسل ثوبک للصلاه، و امثال ذلک که طهارت از خبث. مقتضى جمع همین بود که مرحوم سید خوئى (رح) فرمودند. و حدیث من اداه رکعه کمن ادرکها، این حاکم مىشود. حدیث مىگوید که صلاه را با شرایط در وقت مىتوانى درک کنى به جا بیاور. حدیث، من ادرک من الغداه رکعه کمن ادرکها حاکم است، یک رکعت را در وقت با شرایط اتیان کردى، کأنّ تمام صلاه را با شرایط اتیان کردهاى.
آن وقت این روایتى که مىگوید کسى که قادر نیست در ثوب طاهر نماز بخواند با ثوب نجس نماز بخواند عیبى ندارد. موضوعش از بین مىرود. روایات متعدده است که کسى که قادر بر غسل ثوب نیست یصلى فیه. قادر بر غسل ثوب نیست یعنى در وقت قادر بر غسل ثوب نیست. نه اینکه تا آخر عمرش قادر نیست، خارج وقت را نمىگوید. این استها، روایات من لم یجد الماء، دو طائفه است. ممکن است کسى بگوید که من لم یجد الماء یعنى آب ندارد. نه خیر چون لسان روایات این است که من لم یقدر على غسل ثوبه. یصلى فیه. در او نماز مىخواند.
وقتى که حدیث من ادرک رکعه کمن ادرکها آمد این روایات موضوعش منتفى مىشود. چون من قادر بر غسل هستم. چونکه یک رکعت در وقت واقع مىشود،با تمام این امور کلام آن است که سید خوئی (رح) فرمود، ولکن ما در بین یک روایات دیگرى داریم. و آن روایات دیگر در باب التیمم است. امام علیه السلام در آن روایات اینجور فرموده است که شخص مسافر، یطلب الماء مادام فى الوقت، مادامى که مسافر در وقت نماز است مطالبه مىکند ماء را، چونکه مسافر غالبا آب پیدا نمىکند. «فَإِذَا خَافَ أَنْ یَفُوتَهُ الْوَقْتُ فَلْیَتَیَمَّمْ- وَ لْیُصَلِّ فِی آخِرِ الْوَقْتِ». اگر ترسید که وقت فوت شده است. در اینصورت تیمم مىکند و نماز مىخواند. از آن روایاتى یکى صحیحه زراره است در ابواب تیمم از ابواب تیمم باب بیست و دو. «إِذَا لَمْ یَجِدِ الْمُسَافِرُ الْمَاءَ فَلْیَطْلُبْ مَا دَامَ فِی الْوَقْتِ فَإِذَا خَافَ أَنْ یَفُوتَهُ الْوَقْتُ فَلْیَتَیَمَّمْ- وَ لْیُصَلِّ فِی آخِرِ الْوَقْتِ» ، ظاهرش وقت اختیارى است. آنجاهایى که شرط دو تا وجود دارد، یک شرط اختیارى، یک شرط اضطرارى. مثل قبله، و هکذا وقت. اگر در لسان دلیل، قبله موضوع حکم شد، منصرف است به قبله اختیارى. اینکه در روایات دارد که تخلّى الى القبله حرام است، کسى مستراحش رو به قبله بوده باشد که تخلیش على القبله مىشود که حرام است. اما نه، مستراحش بین المشرق و المغرب است، تخلى بکند بول بر مشرق و مغرب مىکند، مىگوئیم نه، عیبى ندارد. چرا؟ چونکه این خطابى که مىگوید تخلى بر قبله را نهى مىکند، ظهورش قبله اختیارى است. چه طور در قبله همین طور است، در وقت هم همینجور است. اگر وقت موضوع حکم شد ظهورش در وقت اختیارى است. المسافر یطلب الماء مادام فى الوقت اذا خاف فوت الوقت، یعنى فوت وقت اختیارى، فالیتمم. خوب شارع وضو را در صورتى که انسان نتواند تمام صلاه را با وضو اتیان بکند، مىترسد که نتواند این را اتیان بکند، هنوز هم مىترسد، فرضا از اینکه بداند. در این صورت شارع از وضو رفع ید کرده است، تیمم را تشریع کرده است، این اشتراط وضو فى الصلاه فرقى مابین این و مابین طهارت ثوب نیست. آن وضو اهم است. معذلک شارع الغاء کرده است و فرموده است تیمم بکند، در روایت دیگر (این را هم بگویم)، روایت سومى است در باب بیست و یکم. « وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ تَیَمَّمَ ثُمَّ دَخَلَ فِی الصَّلَاهِ وَ قَدْ کَانَ طَلَبَ الْمَاء»َ ماء هم طلب کرده بود،« فَلَمْ یَقْدِرْ عَلَیْهِ ثُمَّ یُؤْتَى بِالْمَاءِ حِینَ یَدْخُلُ فِی الصَّلَاهِ»لازم نیست برگردد وضو بگیرد اکثر صلاه را در وقت اتیان مىکند، « قَالَ یَمْضِی فِی الصَّلَاهِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَتَیَمَّمَ إِلَّا فِی آخِرِ الْوَقْتِ.». اگر آخر الوقت است، یعنى آخر وقت اختیارى است، با تیمم داخل میشود در اثناء آب هم پیدا بشود نه با تیمم نمازش را تمام بکند لازم نیست وضو بگیرد این معلوم میشود بر اینکه شارع رعایت وقت را مقدم کرده است بر رعایت الوضوء. فکیف الظن، آنجایى که طهارت طهارت خبثى باشد که در او عفو است در مواردى. روى این حساب ظاهر همانى است که در ظاهر عروه است. اگر وقت ضیق بوده باشد یعنى وقت اختیارى. همان ظهورى که در روایات گفتیم، در قبله اختیارى گفتیم، در روایات، همان ظهور در این کلمات اصحاب هم هست. ظاهر عبارت عروه این است که وقت اختیارى اگر ضیق بوده باشد با همان نحو نمازش را تمام مىکند.
مسأله ۱: «ناسـی الحـکم تکلـیفاً أو وضعاً کجاهله فی وجوب الإعاده والقضاء ».
ملحق بودن ناسی حکم به جاهل به آن در وجوب اعاده و قضا
صاحب عروه مىفرماید و اما ناسى نجاست که اصل اصابت عین النجس یا متنجس به ثوب و بدن را مىدانست. ولکن یادش رفت که او را بشورد و داخل نماز بشود. مىفرماید: این شخص اگر صلاتش را با نسیان نجاست خواند، مراد نسیان موضوع است؛ یعنى آن اصابه نجاست، اصابه بول به ثوب و بدن یادش رفته بود. ناسى نجاست موضوعا اگر نمازى را خواند سواء بر اینکه در وقت متذکر بشود که صلاتش با نجاست ثوب و بدن واقع شده است یا بعد خروج الوقت متذکر بشود باید نماز در خارج الوقت قضاء کند . صاحب عروه بارتش مطلق است خودش تفسیر مىکند که دیگران طور دیگر تفسیر نکنند. مىفرماید اعاده و قضا واجب است مطلقا یعنى بلا فرق در اثناء صلاه متوجه شود یا خارج وقت باید اعاده کند. آن وقتى که متذکر شد در اثناء الصلاه تبدیل ممکن بوده باشد، تبدیل کند و گرنه تطهیر کند در اثناء الصلاه، ممکن نبوده باشد فرق نمىکند باید اعاده کند چرا عرض کردیم که مطلقا را تفسیر به همین مقدار مىکند؟ براى اینکه در ناسى یک فرضى هست که در آن فرض صلاتش محکوم به صحت است. و آن وقتى است که ناسى در آخر وقت داخل در صلاه شده است. در آخر وقت به حیث اینکه اگر ثوبش را تطهیر مىکرد صلاه واقع در خارج وقت مىشد. این ناسى چه در اثناء وقت متذکر بشود بعد از دخول فى الصلاه که در آخر وقت یک رکعت یا دو رکعت خوانده بود متذکر شد که ثوب و بدن من نجس است. یا بعد از فراغ من هذه الصلاه متذکر شده بود که دیگر وقت تمام شده است. سیأتى ان شاء الله که نماز او محکوم به صحت است. چه در اثناء صلاه متذکر بشود که باید نماز را همین گونه تمام بکند یعنى با نجاست ثوب و بدن اتیان کند. چه فرض این است که نه، در آخر وقت داخل در صلاه شد و این بعد از اینکه نماز را فارغ شد که وقتم تمام است، متذکر شد. این دومى را بحث خواهیم کرد با اولى. حکم در اولى واضح است، دومى را هم بیان خواهیم کرد ان شاء الله. این کلام صاحب عروه.