درس ۷۷۳- ادامه مسئله قبلی و استدلال به طوائف از روایات

مشهور بودن دیدگاه صاحب عروه (ره)

 این­که شخص اگر بعد از صلاه متذکر شد به آن نجسى که سابقا در ثوب و بدنش مى‏دانست اگر در وقت متذکر بشود اعاده مى‏خواهد. در خارج الوقت قضاء مى‏خواهد. این منسوب است الى الشهره بین الفقهاء. قدیما و حدیثا. که مشهور همان است که در عروه به او فتوى داده است. و لکن شیخ (رح) در استبصار و محقق در نافع و علامه در بعض کتبش و جماعتى تفصیل داده‏اند بین الاداء و القضاء. گفته‏اند در وقت متذکر بشود باید اعاده کند. و اما اگر خارج الوقت متذکر شد صلاتى را که خوانده بود در وقت مع نجاست الثوب بود، قضا نمى‏خواهد. و این قول را بعضى‏ها نسبت داده‏اند به مشهور به اینکه مابین المتأخرین مشهور این است.

دیدگاه عدم وجوب اعاده و قضا بر جاهل به موضوع

 در مسأله قول دیگرى هم هست. و آن این است که [اگر کسی] ناسى الموضوع جاهل بالموضوع است. چگونه که بر ناسى الموضوع، نه اعاده واجب است نه قضا، به جاهل موضوع هم نه اعاده واجب است نه قضاء. این را محقق در نافع استحسان کرده است، گفته است قول خوبى است، قول وجیهى است، و صاحب المدارک هم فتوى داده است به این قول ملتزم شده است که در ما نحن فیه قولى که مقتضى الادله است همین است. نه قضاء واجب است نه اعاده.

روایات مختلف منشأ اختلاف اقوال در مسأله

 این را مى‏دانید اختلاف در این اقوال و تشتت اقوال این منشائش در ما نحن فیه تشتت در روایات الباب است. حیث اینکه روایات الباب را دیده‏اند متشتت است و هر کدام ما بین این روایات یک نحوى جمع کرده‏اند و تشتت اقوال ناشى از تشتت روایات است. لذا باید ابتداء مشاهده کرد که آیا اولاً روایات است یا خیر و ثانیا اگر متشتت است جمع عرفى مابینهما هست یا جمع عرفى نیست؟ و اگر جمع عرفى نباشد مقتضى آن قواعدى که در اصول ذکر شده است مقتضایش چیست؟

وجود دو طائفه از روایات در مسأله

 عرض مى‏کنم بر اینکه دو طایفه از روایات است که آنها دلالت مى‏کنند به قولى که نسب الى المشهور قدیما و حدیثا. و در متن عروه ملتزم شده است به این همین قول. دو طایفه از روایات است. یک طایفه‏اى از این روایات در خصوص ناسى الموضوع است که امام (ع) فرموده است ناسى الموضوع صلاتى را که در حال نسیان خواند و بعد از صلاه او در اثناء الصلاه کما سیأتى متذکر شد، آن نمازش را باید اعاده کند. یک طایفه ازرویات،  طایفه دیگر از روایات، روایاتى است که آنجا نسیان موضوع ذکر نشده است. فقط ذکر شده است در این روایات که اگر مى‏دانست به بدنش بول یا منى اصابت کرده است با وجود این نماز بخواند آن نماز را باید اعاده کند. این روایات ناسى را مى‏گیرد چون مى‏دانست ثوب و بدن اصابه بول و جنابت کرده است. بعدش یادش رفت داخل نماز شد. این روایات ناسى را مى‏گیرد. و یک فرد دیگر را هم مى‏گیرد. آن فرد آن کسى است که مى‏دانست به ثوب و بدنش اصابت کرده است نجس. و لکن جاهل بالحکم بود. نمى‏دانست که این شى‏ء نجس است. مى‏دانست بول خفاش اصابت کرده است، ولکن نمى‏دانست نجس است. یا اشتراط الصلاه را به طهارت از بول خفاش کسایر الابوال نمى‏دانست این اشتراط را. این روایات اینها را هم مى‏گیرد. در خصوص ناسى الموضوع وارد نیست. بدان جهت این روایات ناسى الموضوع را هم مى‏گیرد. بلکه ان شاء الله خواهیم گفت: بعضى از این روایات به غیر ناسى منحصر شدنش ممکن نیست. باید بعضى از این روایاتى که نسیان فرض نشده است. باید ناسى را شامل بشود. و الا حمل بر فرد نادر لازم مى‏آید به بیانى که خواهیم گفت.

ما فعلا این دو طایفه را بحث مى‏کنیم که ببینیم این دو طایفه از روایات مدلولشان همین است که خدمت شما عرض شد. یا مدلول این روایات نحوه دیگر است.

طائفه نخست: روایاتی وارد در خصوص اعاده و قضا بر ناسی

۱-    صحیحه عبدالله بن ابی یعفور

یکى از این روایات صحیحه عبد الله ابن ابى یعفور است. در باب بیست از ابواب النجاسات ذکر کرده است صاحب وسائل. محمد ابن الحسن باسناده عن الصفار. شیخ الطائفه  این روایت را نقل مى‏کند از کتاب محمد ابن حسن صفار. و سند شیخ هم به کتاب محمد بن الحسن الصفار، سندش صحیح است منتهى یک کلامى هست در بعضى اسنادش که یک دفعه بحث کردیم، باز در مورد دیگرى اگر مناسب شد بحث مى‏کنیم. محمد ابن حسن صفار هم نقل مى‏کند در کتابش از احمد بن محمد. احمد بن محمد ابن عیسى است. احمد بن محمد ابن عیسى نقل مى‏کند عن على ابن الحکم، به قرینه على ابن الحکم، احمد بن محمد ابن عیسى است. على ابن الحکم هم نقل مى‏کند على ابن الحکم الانبارى که از اجلاء است، نقل مى‏کند از زیاد ابن ابى الهلال، زیاد ابن ابى الهلال هم از فحول است. نقل مى‏کند از عبد الله ابن ابى یعفور که جلالتش واضح است. روایت من حیث السند صحیح است. « قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ یَکُونُ فِی ثَوْبِهِ نُقَطُ الدَّمِ» مردى نماز مى‏خواند در ثوبش نقطه الدم میشود، نقطه‏هاى خون. «لَا یَعْلَمُ بِهِ» یکون فى ثوبه نقطه الدم لا یعلم به. آن دم را نمى‏داند، خودش جاهل به موضوع است. «ثُمَّ یَعْلَم»ُ بعد مى‏فهمد که دم است در ثوبش. «فَیَنْسَى أَنْ یَغْسِلَهُ فَیُصَلِّی» نسیان موضوع حاصل میشود و داخل نماز میشود. «ثُمَّ یَذْکُرُ بَعْدَ مَا صَلَّى» بعد از اینکه نمازش را خواند متذکر میشود که نقطه دم هست در ثوبم. بعد ما صلّى یعنى بعد ما فرغ عن صلاته او دخل فى صلاته. هر دو تا احتمال دارد. ما صلّى اطلاق داشته باشد هر دو تا را بگیرد. «أَ یُعِیدُ صَلَاتَهُ»، صلاتش را اعاده مى‏کند یا نه؟ «قَالَ یَغْسِلُهُ وَ لَا یُعِیدُ صَلَاتَهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ مِقْدَارَ الدِّرْهَمِ مُجْتَمِعاً- فَیَغْسِلُهُ وَ یُعِیدُ الصَّلَاهَ. » مى‏شورد دم را ولکن صلاتش را اعاده نمى‏کند. الا، این از آن مواردى است که استثناء به هر دو جمله بر مى‏گردد. الا ان یکون مقدار درهم مجتمعا. مگر اینکه این نقطه‏هاى دم به اندازه درهم بشود اگر جمع بکنید. در اینصورت فیغسله و فیعید الصلاه. ثوب را مى‏شورد و صلاه را اعاده مى‏کند. این روایت دلالت مى‏کند که دم غیر معفو عنه اگر منسى بشود صلاتش محکوم به بطلان است باید صلاه را اعاده بکند. مى‏دانید که فرق مابین دم و سائر النجاسات نیست. در این جهت که دم اگر حکمش اینگونه شد، منى هم حکمش این است. فقط تفاوت دم با منى همان عفو از قلیل است عن الدرهم، و الا فرق دیگرى ندارد. این یک روایت.

۲-    روایت ابی بصیر

 روایت دیگرى که در ما نحن فیه است باز در خصوص نسیان وارد است، روایت ابى بصیر است. بعضى‏ها تعبیر به صحیحه کرده‏اند و به روایت هفتمى است در باب چهل از ابواب النجاسات. «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ» بما اینکه حسین ابن سعید از محمد ابن سنان روایات متعدده‏اى دارد و جمله‏اى از آنها بعنوان ابن سنان است، این ظاهرا محمد ابن سنان است. روایت من حیث السند صحیحه نیست. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ أَصَابَ ثَوْبَ الرَّجُلِ الدَّمُ- فَصَلَّى فِیهِ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ فَلَا إِعَادَهَ عَلَیْهِ- وَ إِنْ هُوَ عَلِمَ». بداند که دم نجس اصابت کرده است «قَبْلَ أَنْ یُصَلِّیَ فَنَسِیَ وَ صَلَّى فِیهِ فَعَلَیْهِ الْإِعَادَهُ». نسیان کرد و نماز خواند نمازش را باید اعاده بکند.

۳-    صحیحه زراره

 باز یکی دیگر از روایاتی که دلالت می کند که ناسی حمکش همین گونه است، صحیحه زراره است که در باب چهل و دو از ابواب نجاسات ذکر شده است، «: قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِی دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَیْرِهِ أَوْ شَیْ‌ءٌ مِنْ مَنِیٍّ- فَعَلَّمْتُ أَثَرَهُ‌ إِلَى أَنْ أُصِیبَ لَهُ الْمَاءَ- فَأَصَبْتُ» به آب رسیدم «و وَ حَضَرَتِ الصَّلَاهُ» ، وقت صلاه هم رسید. «وَ نَسِیتُ أَنَّ بِثَوْبِی شَیْئاً وَ صَلَّیْتُ- ثُمَّ إِنِّی ذَکَرْتُ بَعْدَ ذَلِکَ» ، بعد از این یادم افتاد که صلاتم را در ثوب نجس خوانده‏ام. بعد ذلک یعنى در وقت یا در خارج وقت، فرقى نمى‏کند. « قَالَ تُعِیدُ الصَّلَاهَ وَ تَغْسِلُهُ». ثوب را مى‏شورى و نماز را اعاده مى‏کنى.

۴-    موثقه سماعه بن مهران

یکى دیگر از این روایات موثقه سماعه ابن مهران است. در باب چهل دوم روایت پنجمى است. «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ سَمَاعَهَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَرَى بِثَوْبِهِ الدَّمَ‌« ، در ثوبش دم را دید « فَیَنْسَى أَنْ یَغْسِلَهُ». یادش رفت که بشورد. « حَتَّى یُصَلِّیَ قَالَ یُعِیدُ صَلَاتَهُ». صلاتش را اعاده مى‏کند «کَیْ یَهْتَمَّ بِالشَّیْ‌ءِ إِذَا کَانَ فِی ثَوْبِهِ عُقُوبَهً لِنِسْیَانِهِ» که بعد از این وقتى که نجاست را فهمید اهتمام کند. همان وقت بشورد که بعد یادش نرود. وقتى دمى در ثوبش شد، این عقوبت است، اهتمام لازم است. و الاّ در شاخه دیگرى که مربوط به صلاه نیست آن را مى‏تواند تأخیر بیندازد. «یعید صلاته کی یهتمّ بالشیء اذا کان فى ثوبه» این در مقابل بدن نیست. در مقابل نجاست اشیاء دیگر است. «عقوبهً لنسیانه». اعاده مى‏کند «عقوبتا لنسیانه».

و هکذا بعض روایات دیگر که سندشان هم بعضى‏ها مناقشه دارد، اینها یک طایفه هستند. اینها دلالت مى‏کنند بر اینکه این شخص باید صلاتش را اعاده کند در صورت نسیان.

طائفه دوم: روایاتی که در آنها نسیان فرض نشده ولی ناسی را می گیرد

 طایفه ثانى عرض کردم در آنها نسیان فرض نشده است. و لکن آنها ناسى را مى‏گیرد. وقتى که ناسى را گرفت به اطلاق شامل میشود بر اینکه ناسى باید اعاده کند. چونکه در آنها ذکر شده است.

مثل صحیحه عبد الله ابن سنان است. [صحیحه] عبد الله ابن سنان در باب چهل از ابواب النجاسات روایت سومى، [است]:

۱- صحیحه عبدالله بن سنان

«وَ [محمد بن یعقوب] عَنْهُ (علی ابن ابراهیم) عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ ثَوْبَهُ جَنَابَهٌ أَوْ دَمٌ قَالَ إِنْ کَانَ عَلِمَ أَنَّهُ أَصَابَ ثَوْبَهُ جَنَابَهٌ قَبْلَ أَنْ یُصَلِّیَ ثُمَّ صَلَّى فِیهِ وَ لَمْ یَغْسِلْهُ فَعَلَیْهِ أَنْ یُعِیدَ مَا صَلَّى» بعد از اینکه نماز خواند متوجه شد این گونه روایات دو نحو است: یک وقت میشود که جاهل به حکم بود، نمى‏دانست که نماز مشروط به طهارت ثوب و بدن است، که دم نباید باشد و امثال ذلک. یا اصلا نجاست منى را نمى‏دانست. نجاست دم و منى را نمى‏دانست، یا ناسى بود. هر دو تا را مى‏گیرد. و لکن ناسى را شامل میشود بلا شبهه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا