درس ۷۸۴- حکم نجاست شی و ملاقات ان با رطوبت در نسیان به نماز

 آنجا ایشان در خود آن مسأله فرموده است که اگر دمى را در ثوب و بدن دید و شک کرد که اقل است یا به قدر درهم و اکثر است نمى‏تواند در آن ثوب نماز بخواند و باید آن دم را ازاله کند.

الا اذا کان مسبوقا بالاقلیه. مگر این­که سابقا اقل من الدرهم بوده باشد، مى‏گوید: سابقا که اقل من الدرهم شد، الان هم اقل من الدرهم است، استصحاب اقل من الدرهم. از آن تعلیق استفاده می­شود که موضوع عفو دم الاقل من الدرهم است. دمى که اقل من الدرهم بوده باشد او معفو است.

ولکن که شک دارد اقل است یا خیر، استصحاب مى‏گوید این اقل من الدرهم نیست، آن­وقتى که نبود اقل من الدرهم هم نبود، تا اینکه موجود شده نمى‏دانم هست یا نیست، اقل من الدرهم نیست، یعنى عفو نیست، داخل اطلاقات مى‏شود. این­که دم را اگر دید باید بشورد الا اذا کان اقل من الدرهم آن موضوع عفو باستصحاب نفى مى‏شود و باید این را تطهیر کند.

 باز آن کسانى که در آن مسأله، این استصحاب را منکر شده‏اند و گفته‏اند استصحاب عدم ازلى است، قائل شده‏اند به انحلال و برائت، در ادله­ی مانعیت، انحلال است و برائت، و ملتزم شده‏اند که نماز عیب ندارد. بنا بر مسلک آنهاست که اگر نماز را خواند و بعد معلوم شد که درهم یا اکثر من الدرهم بود باید نماز را اعاده کند.

حکم نجاست شئ و ملاقات آن با رطوبت در نسیان به نماز

مسأله ۳: « لو علم بنجاسه شی‌ء فنسی ولاقاه بالرطوبه و صلّى ‌ثمَّ تذکّر أنــّه کان نجساً وأنّ یده تنجّست بملاقاته فالظاهر أنـّه أیضاً من باب الجهل بالموضوع لا النسیان لأنـّه لم یعلم نجاسه یده سابقاً ، والنسیان إنّما هو فی نجاسه شی‌ء آخر غیر ما صلّى فیه . نَعَمْ ، لَوْ تَوَضَّأّ أو اِغْتَسَلَ قبل تطهیرِ یدهِ و صَلّىٰ، کانت باطلهً من جههِ بطلانِ وضوئِهِ أو غُسلِهِ ».

 بعد ایشان به مسأله دیگرى را که مسأله سوم است مى‏رسد. و در آن مسأله سوم مى‏گوید که اگر شیئى را فهمید نجس است. ما فهمیدیم بر این­که این اناء شرعى نجس است، بچه دستش بولى بود زد به این اناء و نجس شد. بعد این نجاست این اناء یادش رفت. چگونه فرض مى‏کنم فرمایش ایشان را. این منى که مى‏دانستم این آب نجس است، نجاست این یادم رفت، اصلا بکلى توى ذهنم نبود. روى این اساس من دستم را زدم به این آب که مثلا فرض کنید یک چیزى چسبیده بود یا زدم به اینکه مثلا برود. به این آب در آوردم. درآوردم خشک هم شد، تمام هم شد، دست من خشک شد یا با یک چیزى خشک کردم، فرقى نمى‏کند، نماز خواندم. وضو داشتم یا فرض کنید غسلى که با او مى‏شود نماز خواند، نماز را خواندم و بعد از نماز یادم افتاد که بابا ما چه کردیم؟! یادم افتاد آن انائى که من دستم را با او شستم این نجس بود، سابقا مى‏دانستم نجس است. آنى که نسى یادش رفت، ایشان مى‏فرماید صلاتش محکوم به صحت است. چرا؟ چونکه آن روایاتى که مى‏گوید اگر نماز را خواند با نجاست منسیه، نمازش را باید اعاده و قضاء بکند، شامل ما نحن فیه نمى‏شود. من این یدم که نجس بود این را یادم نبرده بودم، این را اصلا نمى‏دانستم. آنى را که یادم رفته بود نجاست ذلک الشى‏ء بود. یعنى آن آب بود. آن را مى‏دانستم او نسى. و مفروض این است که من با بدنى که نماز خواندم که دستم نجس بود، نجاست دستم را حال الصلاه و قبل الصلاه نمى‏دانستم. هر کس بگوید مى‏دانستم خلاف واقع مى‏گوید. نمى‏دانستم. انما المنسى ذلک الشى‏ء بود. بدان جهت نماز محکوم به صحت است براى نمازهاى بعدى باید دستش را بشورد، بدنش را بشورد، نسبت به نمازهاى بعدى اگر نشست و خواند، یادش افتاد، نجاست منسیه مى‏شود. نجاست ید، و اما نسبت به این صلاتى که خوانده است نجاست غیر منسیه است.

 بعد مى‏فرماید بله، اگر این دستش که نجس بود به آن شیئى که نسیان کرده بود نجاستش را، اگر این شخص وضو نداشت، آن­وقتى که دستش را زد، بعد یک وضوئى بگیرد، قبل از اینکه این دستش را تطهیر بکند وضو بگیرد یا غسلى بکند، این نمازش محکوم به بطلان است، در وقت باید اعاده کند در خارج الوقت هم باید قضاء بکند. نه به جهت اینکه با بدن متنجس نماز خواند. بلکه به اینکه وضو و غسلش نداشت. آن وضوئى که گرفته بود وضوى باطل بود. چونکه شرط الوضو این است که آن عضوى را که آن عضو را در وضو مى‏شورد قبل از شستنش براى وضو باید پاک بشود. آن عضوى را که در غسل مى‏شورد مثل رأس الرقبه، قبل از شستن رأس و رقبه باید پاک بشود از خبث. این از شرایطى است که خود ایشان ان شاء الله هم مى‏آید در باب وضو متعرض شده‏اند هم در باب اغسال متعرض شده‏اند، غسل الجنابه، که از شرایطش این است که قبل از شستن آن عضو از حدث، آن عضو باید از خبث پاک بشود. خوب مفروض این است که من آن وقتى که وضو مى‏گرفتم این دستم که خورده بود آن کاسه را شسته بودم، این دستم را قبل از شستن وضو تطهیر نکرده بودم. فرض بفرمائید اگر آبى با آفتابه ریخته بودم یا زیر لوله گرفتم به نحوى که وضو مى‏گیرم‏ها، پاک میشود. هم وضو مى‏گیرم هم پاک مى‏شود این، اگر اینجور باشد باز باطل است، چرا وضو باطل است؟ چونکه غَسْله واحده براى وضو و براى رفع الخَبث کافى نیست. بنابر مسلک صاحب عروه و دیگران. بدان جهت مرحوم حکیم اینجا فرموده است بناءً على بطلانِ الوضوء بذلک. الوضو او الغسل. یعنى بنا بر اینکه طهارت شرط بوده باشد قبل الغسل که با آن غَسله‏اى که غَسله وضوئى است با او تطهیر کافى نبوده باشد، یعنى وضو باطل بشود، ولو تطهیر حاصل میشود، وقتى که زیر لوله گرفت انسان به قصد وضو شست این را، این دست پاک شد. یا آب قلیل ریخت جارى شد به قصد وضو، پاک شد. پاک شدن میشود. اما به جهت اینکه وضویش باطل است، بدون وضو نماز خوانده است و بدون الغسل خوانده است. بدان جهت نمازش محکوم به بطلان است، بدان جهت باید اعاده کند.

ادله و مستندات

آنجا عرض خواهیم کرد عمده دلیل اینها دو تا مطلب است. یک مطلب روایات خاصه است که در غسل جنابت وارد شده است، البته در وضو نیست روایات. در غسل جنابه وارد شده است قبل از اینکه افاضه کند (یعنی بریزد) آب را به بدنش للاغتسال، باید استنجاء بکند عورتش را بشورد، که نجاست میشود نوعا، آن عورت را بشورد، پس این معلوم می­شود که شرط الغسل این است که قبلا باید طهارت بشود اینجا شسته بشود. یکى این است. این اگر بوده باشد جوابشان را خواهیم گفت اولا اگر این باشد این معنایش این است که تمام البدن باید قبل الغسل پاک بشود، تمام اعضاء وضو باید قبل از وضو باید پاک بشود. و حال اینکه شما مى‏گوئید هر عضوى قبل از شستنش باید پاک بشود. این در نمى‏آید از این روایت. و ثانیا آن روایاتى به جهت تسهیل مطلب است خواهیم گفت، چونکه اول تطهیر کند بعد غسل کردن آسان مى‏شود.

 یک مطلب دوم این است که با آن مائى که رفع خبث می­شود با آن وضو نمى‏شود. روایاتش را در ماء مستعمل خواندیم. ولو طاهر هم بوده باشد، ولو آب طاهر بوده باشد، چونکه مستعمل در رفع خبث است با او وضو نمى‏شود. آن آبى که در ما نحن فیه دست اینجا شسته میشود مستعمل در رفع الخبث است و با او وضو نمى‏شود. این دو تا دلیل عمده دلیل است ظاهر الروایات این است آنى که قطع النظر از وضو رفع خبث به آن آب شده است با او نمى‏شود وضو گرفت. اما آنى که عند الوضو رفع الخبث مى‏شود که قطع نظر از وضو رفع الخبث نشده است، در اینصورت او را هم بگیرد، نه، دلیلى نداریم و بدان جهت خواهیم گفت وضو صحیح است. بدان جهت اگر اعضایش نجس بوده باشد ولکن وضویى بگیرد که با آن وضو آن عضو پاک میشود نماز بخواند، ما از لا قضاء و لا اعاده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا